(Puberty) بلوغ
در حيوانات ماده گونههای اهلی، معمولا بلوغ جنـسی زودتر از بلوغ جسمی ديده مي شـود. ولي بايـد بـه ايـن نكته توجه داشت آه اگرچه اين حيوانات قادر به توليد مثل هستند ولی استعداد آنها از نظر باروری به حداکثر نرسيده است.
شروع بلوغ جنسی تا حد زيادی تابع سن و بلوغ جسمی حيوان مي باشد.
حيوان ماده با اسـتعداد ارثـی خاصـی بـرای انجـام فعاليت تناسلی چرخهای متولد مي شود. اگر عوامل محيطـی در اين هنگام مساعد باشـند، سـاعت بيولـوژيکی بکـار مي افتد و تا زمانی که محيط مساعد است ادامه مي يابـد.
(در هــيچ يــک از گونـ ـههــای حيوانــات اهلــی تغييــر فيزيولوژيکی مشابه دوره يائسگی زن وجود ندارد).
ـ در حيوانات چند چرخهای (poly cyclic) فعاليـت سـيكل جنسي ، در موارد خاصی مي تواند متوقف شود:
الف)عوامل فيزيولوژيک: 1ـ آبستنی 2ـ شيردهی ب) عوامل پاتولوژيک: بيماريها
عوامل خارجی موثر در زمان شروع بلوغ:
ژنوتيپ هر حيواني زمان شروع بلوغ را تعيين مي کند (حيوانات نژادهای کوچکتر بلوغ زودتـری دارنـد)، امـا اين زمانبندی تحت تأثير چند عامل خارجی است:
الف ـ غذا: سن بلوغ به وزن بدن خيلی وابسته است. حيواناتی که غذای خوبی خـورده باشـند و ميـزان رشـد خوبی هم داشته باشند، از حيواناتی که غـذای مناسـبی نخورده و رشد آنها کم است، زودتر بالغ ميشوند .
- ـ زمان تولد: در گونههايی که توليد مثـل فـصلی
دارند (ماديان ـ ميش) سن شروع بلوغ تحت تـأثير زمـان توليد حيوان است.
- ـ همراه بودن با حيوان نر: در (گوسـفند و خـوک) همراه بودن حيوان نر زمان شروع بلوغ اين گونـههـا را جلو مياندازد.
دـ آب و هوا: بلوغ در حيوانات مناطق حاره زودتر از حيوانات مناطق معتدل شروع مي شود. البته اين مطلب در مورد گاو چندان صدق نمی کند.
ه ـ بيماری: هر بيماری که بتواند مستقيمًا يا بـه دليل اختلال در غذا خوردن در ميـزان رشـد اثـر کنـد، شروع بلوغ را به تأخير مي اندازد.
ـ وقتی حيوان به سن بلوغ مي رسـد، انـدازه اعـضای تناسلی افزايش مييابد.
طی دوره قبل از بلوغ، رشد اندامهای تناسلی خيلـی شبيه رشد بقيه اعضای بدن مي باشد. ولـی هنگـام بلـوغ ميزان رشد آنها بيشتر ميشود.
سن بلوغ در حيوانات اهلی:
ـ گاو 18- 7 ماهگی (ميانگين 10 ماهگی)
ـ ماديان 2- 1 سالگی
ـ ميش 15- 9 ماهگی
ـ سگ 20- 6 ماهگی
ـ تغييراتی که هنگام بلوغ ايجاد مي شـود مـستقيمًا به فعاليت تخمدانها بستگی دارد.
تخمدانها دو کار انجام مي دهند:
1)توليد گامتهای ماده
2)ساختن هورمون
ـ تخمـدان گوسـاله مـاده هنگـام تولـد حـاوی 15000
فوليکول اوليه است. بعضی از فوليکولها در پريود قبـل از بلوغ رشد مي نمايند. ليکن در حالی که نـارس هـستند آترزی پيدا مي کنند.
ـ بلوغ همـراه بـا بـروز فعاليـت سـيکليک و مـنظم
تخمدانی بين (7 تا 18 ماهگی) اتفـاق افتـاده و بـستگی زيادی به وزن تليسه دارد.
ـ دليل اينکه تخمدان قبل از بلوغ، فعاليت سـيکليک نشان نمیدهد، نارسائی هيپوتالاموس / هيپوفيز در ترشـح و آزاد نمودن هورمونهای مورد لزوم برای رشـد فوليکـول است.
تشخيص آبستنی در گاو:
جهت تشخيص آبستنی مي توان از سه روش زير اسـتفاده نمود:
1ـ آزمايشات سرولوژيکی: در ايـن روش مـي تـوان در همان روزهای اول به آبستنی پی برد.
2ـ سونوگرافی: ايـن روش در دو هفتـه اول کـاربرد دارد.
3ـ روش لمس از طريق رکتال: کاربردیترين روش تشخيص آبستنی روش رکتال است که معموًلا از 6 هفتگی بـه بعـد قابل استفاده مي باشد.
ـ به طور کلـی جهـت تـشخيص آبـستنی بـه دو گونـه تغييرات در دام بايد توجه داشت:
1ـ مشاهده علائم خارجی آبستنی: (External Sign):
اين علائم عبارتند از عدم فحلی گاو پـس از 21 روز ـ رشد پستان ـ افزايش قطر عروق تغذيه کننده پستان ـ افزايش وزن بدن گاو و فرورفتگـی اطـراف دم بـه علـت فعاليت هورمون Relaxin بر روی ليگامنتهای ناحيـه لگـن که به اين حالت Sin King نيز ميگويند.
2ـ مشاهده علائم داخلی آبستنی :(Internal Sign)برای مشاهده علائم داخلی مي بايست از روشی موسـوم به توشه رکتال استفاده نمود.
بايد توجه داشت کـه هيچگـاه قبـل از اخـذ کامـلتاريخچه از دامدار اقدام به اين عمل ننماييم.
علائمی که در تشخيص قطعی آبـستنی مـي بايـست مـورد توجه قرار گيرند عبارت است از:
:Amniotic Vesicle لمس (A
در اين حالت کـه بـرای تـشخيص آبـستنی در 50 – 30 روزگی کـاربرد دارد، در شـاخ رحـم يـک برجـستگی بـه اندازه يک زرده تخم مرغ قابل لمس مي باشد. بعد از ايـن محدوده زمانی و به علت بزرگ شدن بيش از حد آن، ديگـر نمیشود از اين روش استفاده نمود.
- بزرگ شدن شاخ رحم:
در حيوانات تک زا عدم تقارن شاخهای رحمـی يکـی از مهمترين و بهترين علائم تشخيص آبـستنی مـي باشـد. البتـه مي بايست آبستنی را از حالت آبسه رحمی و پيومترا تفريق داد.
- لمس پردههای جنينی:
يکی از بهترين علائم تشخيص آبستنی لمس پردههای جنينی مي باشد به صورتی که اين پردهها بين دو انگشت دست سر ميخورد.
:Fremitus و Whirring (D
در 6- 5 ماهگی عروق خونی رحمی ميانی (Middle Uterine A) در شفت ايليوم يک حالت تمـوج و نـبض ماننـد دارد کـه ناشی از عبور خون مي باشد که به خوبی قابل لمس است.
در ماه آخر آبستنی قطر اين رگ به حـدود 2 سـانتی متر مي رسد. ديواره اين رگ نـازک مـي شـود و در نتيجـه عبور خون حالت نبض مانند قابل لمس مي باشد کـه بـه آن
.ميگويند whirring
اين حالت در هر دو طرف وجـود دارد ولـی بيـشتر در سمتی قابل مشاهده مي باشد که آبـستنی در آن رخ نـداده است.
جزئيات تغييرات Genitalia در گاو:
- 3ـ1 ماهگی:
مهمترين علامت در اين فاصله زمانی، عدم تقارن شـاخ رحم مي باشد. در اين حالت رحم به شکل يک بادکنک اسـت و حاوی مايعی مي باشد که زير دست لمـس مـي شـود. ايـن برجستگی در سطح پشتی شاخ رحم بسيار واضح مي باشد کـه به آن Dorsal Baldge ميگويند.
همچنين لمس پردههای جنينی بين دو انگـشت دسـت يکـی ديگر از معيارهای مهم تشخيص آبستنی مي باشد. در ايـن زمان Amniotic Vesicle مدور و به اندازه زرده يک تخم مـرغ ميباشد.
- 3 ـ 5/2 ماهگی:
علامت مشخص ديگر Ballot کردن جنين از 5/2 ماهگی بـه بعد مي باشد که عبارت است از زدن ضربه آرام به ناحيه پشتی رحم دارای تونيـسيته و حـس کـردن جـسم سـخت در ديواره داخلی رحم.
- 6ـ5 ماهگی:
در اين زمان ديگر نمیتوان رحم را لمس نمود زيرا رحم به داخل محوطه شکمی مي رود و تنها مي توان ابتدای رحـم و دهانه آن را لمس آرد. در نتيجه مهمترين علامت تـشخيصدر 6 – 5 ماهگی تغيير موقعيت محـل رحـم بـا توجـه بـه تاريخ تلقيح مي باشد.
در اين زمان از لمس تريل يا whirring کـه همـان لمـس
عبور جريان خون از رگ افزايش حجم پيدا شده اسـت(آـه به اين حالت فش فش کردن هم مي گوينـد)نيـز مـي تـوان استفاده نمود.
همچنين مي توان جهت تـشخيص آبـستنی از لمـس placentum نيز استفاده نمود:
ـ در 5 ماهگی در حدود 5 – 5/4 سانتی متر ميباشد.
ـ در 6 ماهگی در حدود 6 سانتی متر ميباشد.
ـ در 7 ماهگی در حدود 9- 8 سانتی متر مي باشد.
ـ جهت تعيين سن جنين تـا 6 مـاهگی فرمـولی وجـود دارد که عبارتست از:
سن جنينی بر حسب ماه = 2×C.R
(Crown Ramp) C.R عبارت است از طول جنين از جلوی سر تا آخر بدن بر حسب اينچ
4) 9– 7 ماهگی:
در ايــن زمــان بهتريــن وســيله تــشخيص گــرفتن و لمــس اندامهای جنين مانند سر و دست حيوان مي باشد.
تشخيص علائم استروس:
شدت علائم فحلی در حيوانات مختلف خيلی فرق مي کنـد.
ظهور علائم در تليسهها واضحتر از گاوهای ماده است.
علائم:
ـ بی قراری و فعاليت زياد که موجـب تجمـع گاوهـای دارای فعاليت جنسی مي شود.
ـ نعره زدن هنگام جدا شدن از ساير حيواناتـ کاهش ميل به غذا و کاهش شيرـ افزايش مختصر (1 درجه) حرارت بدنـ ترشح موکوس شفاف از فرج و ليزابه فحلی
ـ براقی و رفتگی پوست قاعده دم، گل آلـود بـودن پهلوها
ـ پريدن روی ساير گاوهـا بخـصوص پريـدن روی سـر و گردن گاوهای ديگر
ـ ايستادن زير گاوهای ديگر
ـ Vulva ادماتوز و شل است.
علائم اوليه فعاليت رفتاری فحلی بـه طـور تـدريجی
آغاز مي شود و در فاصله 4 تا 24 سـاعت بـروز مـي کنـد.
البته متوسط زمان استروس 15 ساعت مي باشد.
حيوان در چنين حالتی بی قـرار و عـصبی مـي باشـد.
بعضی از گاوهای فحل از بقيه جدا شده و قدم مي زننـد. منقبض کردن دم با شدت و راه رفتن در حالی کـه دمـشان را بلند کردهاند و يک ماده غليظ و شفاف مخاطی از فرج آنها ترشح مي شود از علائم فحلی است.
اگر ترشحات گاو به رنگ تيره، شيری يا چرکی باشـدنشانه عفونت رحمی يا مهبلی مي باشد. چنين گاوی اگرچـهفحل است اما شانس باردار شدنش بسيار ضعيف مي باشد.
ـ تنها علامتهای واقعی فحلی عبارت است از ايستادن زير گاوهای ديگر و پريدن روی سر و گردن ساير گاوها.
يک گاو ماده ممکن است در خلال استروس از يکبـار تـا صدها بار روی گاوهای ديگر سوار شود لـيکن طـول مـدت پـرش کـه مثبـت قلمـداد شـود بايـد حـداقل 5 ثانيـه باشد،اما اگر هر دو گاو فحل باشند، اين مـدت تـا 5/7 ثانيه نيز افزايش خواهد يافت.
قابل اطمينان ترين معيار گاو يا تليسه فحل، ايـن است که حيوان بايستد تا بقيه روی آن بپرند.
ـ مهمترين علت کاهش باروری در يک گله بخصوص گلههای بزرگ مشکل تشخيص استروس است. اين مشکل اکثرًا به ايـن دليل است که بيشتر گاوها علائم رفتاری مربوط به استروس را شبها نشان مي دهند.
روشهای مديريتی تشخيص فحلی:
تشخيص فحلي براساس مشاهده ايستادن حيوان و سواری دادن است.
برای تشخيص بهتر بايد موارد ذيل رعايت شود:
1ـ داشتن سـوابق دقيـق گاوهـا در زمـان مـشاهده و تعيين زمان احتمالي فحلی
2ـ مشاهده منظم و هر روزه دامها سه بـار بمـدت 20 تا 30 دقيقه در زمان غير از شيردوشی
- فعاليتهای فحلی معمـوًلا در اوايـل صـبح بـينساعتهای 2 تا 6 ديده مـي شـود و از آنجـا کـهشيردوشــی در آن زمــان نمــیباشــد، بنــابراينضروری است که مشاهده گاوهـا بعنـوان اولـينکار صبحگاهی باشد.
3ـ ثبت سوابق تمام استروسهای قبل از تلقيح يا جفـت گيری.
- چون تخمک گذاری در گاو 12 ساعت پس از پايـان مرحله استروس انجام مي شود، لـذا بايـد تلقـيح را در اواخر مرحله استروس انجام داد.
ـ به طور خلاصه اگر گاو فعاليت فحلی خود را هنگام صبح نشان بدهد، آنرا به هنگام شب تلقيح مـي کننـد و اگر فعاليت فحلی را شب بروز داد، تلقيح آن بـه صـبح روز بعد موکول مي شود.
ـ ظرف دو روز بعد از جفت گيری، گاهـا ترشـح مـايع مخاطی سفيد مايل به زردی از فرج ديده مي شود که حـاوي لکوسيتهای نوترفيل رحم مي باشد.
ـ حدود 48 ساعت بعد از فحلی چه جفـت گيـری انجـام شده باشد و چه حيوان جفتگيری نکرده باشد، تليسه هـا و خيلی از گاوهای ماده ترشحات خونی دارند. خون بيشتر
از برجستگيهای آندومتر رحم مي آيد. در نتيجـه مـشاهده اين خونريزی بعد از تلقيح مصنوعی يا طبيعی، به ايـن مفهوم نيست که آبستنی صورت نگرفته است.
ـ مشاهده خون در ناحيه فـرج، روی دم و يـا نيمـهپشتی بدن گاو يا تليسه معمولا به آن معناست کـه گـاواز دو يا سه روز قبل فحل بوده و برای آبستن کردن اينگاوها در اين چرخه فحلی دير شده است. با ايـن وجـوداين تاريخ را يادداشـت کـرده و دوره فحلـی بعـدی را تخمين مي زنيم.
ـ بعضی گاوها علامت مشخص فحلی را نـشان نمـی دهنـد ولی فعاليت چرخهای طبيعی دارند اين عارضـه را فحلـی خاموش (Silent) ميگويند.
البته اين عارضه ممکن است بيشتر ناشـی از نـاتوانی صاحب دام در مشاهده علائم باشد تـا نـاتوانی گـاو در نشان دادن علائم.
ـ در اکثر گاوهای جوان اولين مرحله استروس بعد از زايش بدودن علامتهای ظاهری است.
تغييرات تخمدانها در خلال فعاليت سيکليک:
بـا شـروع بلـوغ، رشـد و توسـعه قابـل تـوجهی در فوليکولهای روی تخمدان بوجود مـي آيـد. رشـد فوليکـولی بصورت امواجی در تمام سيکل استروس ايجاد مي گردد. ولـی تنها در خلال مرحله استروس و بلافاصله پس از آن يک يـا چند فوليکول رشد سريع يافته، بالغ شده و تخمک گـذاری مينمايند.
معموًلا بعد از هر فحلی يک فوليکول پاره مـي شـود و يک تخمک آزاد مي شود. ولی تخمک گذاری مـضاعف در 4 تـا 5 درصد ماده گاوها ديده مي شود ولي تخمک گذاری سـه گانـهکمياب است.
قطر فوليکول گراف رسيده معمولا 2 تا 5/2 سـانتيمترمي باشد. ساير فوليکولها اغلب تا 3/1 تـا 5/1 سـانتيمتررشد مي نمايندو سپس تحليل رفته و آترزی مي شوند. اغلـب اين فوليکولها همراه با جسم زرد رسيده روی تخمدانها لمـس ميشوند.
جسم زرد از باقيمانده فولکيول پـاره شـده تـشکيل مي شود به اينصورت که سلولهای فوليکول پاره شده تبديل به سلولهای لوتئينی شده و جسم زرد تشکيل مي شود.
ساخته شدن کامـل جـسم زرد در حـدود 7 روز پـس از
اوولاسيون صورت مي پذيرد آه تا روز 17 (يعنـی ده روز) به همين وضع باقی مانده تـا سـرانجام و در صـورت عـدم آبستنی و لقاح، شروع به تحليل نمايد.
ـ در گاوهای شيری حدود 60% تخنک گذاريها از تخمدان راست است.
ـ جسم زرد توليد پروژسـترون مـي کنـد کـه در کـنترل فعاليت سيکليک تخمدان در گاو نقش کليدی دارد.
جراحات و بيماريهای حاصله از زايمان
بطور خلاصه سه عارضه مهم که بعـد از توليـد جنـين پيش ميآيد عبارتنداز:
(پرولاپس رحم ـ باقی ماندن پردههای جنينی ـ عفونت بعد از زايمان)
1)سخت زايی معمولا همراه با سستی رحم بوده و تأخير در جمع شدن رحم را به دنبال دارد.
به دليل اين اختلال در کـار طبيعـی رحـم، احتمـال باقی ماندن پردههای جنينی و مخصوصًا عفونت رحم بعد از زايمان زياد است.
2)ضربه ديدن ناشی از مامـايی مجـرای تناسـلی نيـز آنرا مستعد عفونت نموده و در مواردی کـه بـشدت ضـربه ديده باشد، خطر عفونت با باکتريهای بـی هـوازی زيـاد است.
3)پرولاپس رحـم يکـی از عـوارض شـديد مرحلـه سـوم زايمان است ولی بيـشتر احتمـال دارد بعـد از زايمـان طبيعی اتفاق بيفتد تا بعد از سخت زايی.
ـــ زايمــان و مرحلــه بعــد از آن ممکــن اســت بــا بيماريهای متابوليک مخصوصا هيپوکلسيمی و کتونمی و يـا جا به جا شدن شيردان نيز همراه باشد.
حيوانات تازه زا ممکن است در اثر عفونـت رحـم بـه ذات الريه آمبوليک، توکسمی و سپتی سمـی مبـتلا شـوند.
آندوکارديت، ضعف و عقيمی عوارض احتمالی بعدی است. معموليترين علت اساسی بيماريهای زايمانی و بعد از زايمان، تأخير در دادن کمک مامـايی بـه مـوارد سـخت زايی است.
کوفتگی و جراحات مجرای زايمان و بافتهای مجاور:
هر يک از قسمتها مجـرای زايمـان ممکـن اسـت هنگـام بيرون کشيدن جنين بزرگ ، دچار کوفتگی شوند.
ـ گردن رحم و فـرج بيـشتر از مهبـل قابـل اتـساع، احتمال جراحت دارد.
ـ تليسهها بيشتر مستعد کوفتگی مهبل هستند.
ـ پارگی مهبل را بايد در صورت امکان مي بابست با بخيه زدن مرمت کرد. عفونتی که به دنبال پـارگی مهبـل به وجود مـي آيـد ممکـن اسـت باعـث تـورم پـرده صـفاق
(پريتونيت) و توکسمی گردد.
صدمه اعصاب ناحيه Birth canal:
:Obturator Paralysis الف ـ
بيشتر در گاو و به دنبال تب شير و زور زدن بـرای بلند شدن اتفاق مي افتد و مي تواند يکطرفه يا دو طرفه باشد و نبايد با تب شير اشتباه گرفته شود.
:Peroneal Paralysis ب ـ
بيشتر با عبور جنين از کانال زايمان و حرکت های حيوان در حين بلند شدن ارتباط دارد.
اگر يکطرفه باشد، پای آسيب ديده بايد حمايت شـود. چون حرکت غيرارادی در عضو داريـم و مـي توانـد زمـين بخورد و باعث شکستگی شود که در گاو، شکستگی به درمان خوب جواب نمیدهد.
اگر دو طرفه باشد حيوان زمينگير مي شود و بايد از بستر نرم و کلش استفاده شود تـا از ايجـاد زخـم بـستر جلوگيری شود. جابهجائی و غلتانـدن متنـاوب حيـوان و سرم تراپی و مينرال تراپی مناسب است و اگر طی 2 تـا
3 هفته جواب نداد بهبودی غير ممکن است.
ويتامين B1 در ترميم عصب کمک مي کند.
جنين
1)فيزيولوژي جنين:
الف)رشد جنين:
1)مرحله مرولا و بلاستولا:
پس از لقاح سلول تخم تشکيل شده و از طريق مجـرای اويداکت بطرف رحم رانده مي شود.
وقتی در روز 3 تا 4 (پـس از لقـاح) تخـم بـه رحـم ميرسد در مرحله مرولا است و 16 تا 32 سلول دارد.
تخم از زمان ورود به رحم تا زمان چسبيدن به جـدار آن در حفره رحمی به اطراف رانده مي شـود و در آنجـا از شير رحمی تغذيه مي کند. در اين مقطع در مرحله بلاسـتولا مي باشد. در اين موقـع در وسـط تـوده سـلولی حفـرهای ايجاد ميشود.
تعدادی از سلولهای بلاستوسيت، يکطرف حفره ميانی جمع مي شوند و توده سلولی داخلی را تشکيل مي دهنـد کـه در آينده تشکيل جنين را مي دهند.
اما بقيه سلولهای بلاستوسيت بنام تروفوبلاست تـشکيل پردههای جنينی را مي دهند.
بعد از روز نهم، بلاستوسـيت بـسرعت دراز مـي شـود و تقريبًا تمام طول شاخ آبستن را پر مي کند.
:(Implantation) مرحله لانه گزينی(2
جنين زمانی لانه گزينی آرده است که در محلـی ثابـت شده و تماس فيزيکی با مادر برقرار نموده باشد.
در انـسان جنـين بعـد از ورود بـه رحـم در عمـقآندومتريوم لانه گزينی نموده لذا ارتبـاط آن بـا حفـره داخل رحمي قطع مي شود.
در حيوانات اهلی جنين در داخـل حفـره رحمـی بـاقی مانده و از طريق پرده جنينـی بـه جـداره رحـم متـصل مي شود. (اولين اتصال بين جنين و آنـدومتريوم در گـاو در روز 12 بعد از جفتگيری انجام مي شود.)
3)مرحله گاسترولاسيون:
مرحلهای از دوران جينی است کـه طـی آن بلاستوسـيت تشکيل شده و ارگانها شروع به رشد مي نمايند.
طی اين مرحله جنـين از 2 لايـه بـه 3 لايـه تبـديل ميشود (اکتودرم ـ مزودرم ـ آندودرم)
همچنين سلولهای که بايد ارگانهـای مشخـصی را تـشکيل دهند در محل اصلی خود قرار مي گيرند.
تغييرات رحم در طول تسهيم سلولی:
زمانی که جنين در حال تسهيم است، رحـم تغييراتـی نموده و خود را برای پذيرش جنين آماده مي کند.
در اين زمان تونيسيته و فعاليت عضلانی رحم کم شده و جريان خون به آندومتريوم افزايش مييابد.
ترشحات غدد آندومتريوم تغيير کرده و از نظر کيفـی حاوی موادی از قبيل اسـيدهای آمينـه بـا غلظـت بـالا ميشود. اين مواد بنام شيررحمی خوانده مي شود.
ب)پردههای جنينی:
چهار لايه مختلف پرده جنينی را تشکيل مي دهند بترتيباز خارج به داخل:
(کوريون ـ آلانتوئيس ـ آمنيون ـ کيسه زرده)
البتـه در نـشخوارکنندگان کيـسه زرده بـرای مـدت کوتاهی فعال است و بزودی بوسيله آلانتـونئيس در حـال رشد جايگزين شده و از بين مي رود.
آمنيون در حدود روز 13 تا 16 پـس از لقـاح بـصورت يک چين خارجی از وزيکول اکتودرم بوجود مي آيد و سـپس بصورت کيسه دوجـدارهای در آمـده و بطـور کامـل (بـه استثنای حلقه نافی)فتوس را احاطه مي کند.
آلانتوئيس 14 تا 21 روز پس از لقاح ايجاد مي شـود و بصورت قـسمتی از روده خلفـی جنـين بطـرف خـارج رشـد مي کند. قسمت خارجی آن به تروفوبلاست کوريونيـک متـصل شده و تشکيل (آلانتوکوريون) را مي دهد کـه تـا حـدودی ساختمان عروقی داشته و در تشکيل جفت شرکت مي کند.
کوريون و آلانتوئيس برای افزايش سطح در نقاطی بهـم متصل شده و تشکيل يک پرده دولايه بنـام کوريوآلانتـون را ميدهند.
از طريق بند ناف، سرخرگ و سياهرگ جنـين در سـطح کوريوآلانتون منتشر مي شـود و بـسته بـه نـوع جفـت در نقاطی واقع در آندومتريوم در تماس نزديک با عروق رحـم مادر قرار گرفته و از اين طريق تبادل انجام مي گيرد.
لايه داخلی آلانتوئيک روی آمنيون قـرار مـي گيـرد و تشکيل آمينوآلانتوئيک را مي دهد.
به دليل اينکه جنين در داخل رحـم از طريـق مجـاری ادراری دفع ادرار نمیکند، لـذا ادرار تجمـع يافتـه در مثانه از طريق مجرای مـوقتی بنـام مجـرای اوراک (urchus) وارد فضای بين پردههای جنينی مي شود.
اين مجرای اوراک به محض تولد بسته شده و دفع ادراراز طريق طبيعی صورت مي گيرد.
ج)مايعات فتوس:
1)مايع آمنيوتيك:
آمنيون از مايع آمنيوتيک مملو مـي باشـد کـه جنـين (فتوس) را از صدمات مکانيکی و عفونت محافظـت نمـوده و وسيلهای دفاعی بشمار مي آيد.هر چه به انتهای آبـستنی نزديك مي شويم، اين مايع غليظ شده و بصورت مايع ليـز کنندهای موجب تسهيل زايمان و خروج نوزاد مي شود.
2)مايع آلانتوئيک:
مايع آلانتوئيک حالت آبکی داشته و جنين ( فتـوس) را از ضربات مکانيکی محافظت مي کند و فـضائی را بـرای تجمع ادرار فتوس (کـه از طريـق مجـرای اوراک مـي آيـد) فراهم ميسازد.
حجم کلی مايعات جنينی طی دوره آبستنی بـه تـدريج زياد مي شود آه ميانگين آن در ماه پنجم حدود 5 ليتر و هنگام زايمان حدود 20 ليتر است.
افزايش سريع حجم کلـي بـين روزهـای 40 و 65 (بـين ماههای 3 و 4) و مجـددًا بـين ماههـای 5/6 و 5/7 ديـده مـ يشـود. افـزايش اول و آخـر در اثـر افـزايش مـايع آلانتوئيــک و افــزايش دوم ناشــی از افــزايش مــايع آمنيوتيک است.
در خلال اولين ثلث آبستنی حجم مايع آلانتوئيک بيشتر از مايع آمنيوتيک است.
در مدت ثلث دوم، حجم آمنيوتيک بيشتر از آلانتوئيـک ميشود.
در خلال ثلث آخـر، حجـم مـايع آلانتوئيـک بيـشتر ازآمنيوتيک مي گردد.
ـ در تمام طول مدت آبستنی مايع آلانتوئيـک آبکـی و شبيه ادرار است.
در دو ثلث اول آبستنی مايع آمنيوتيک هم آبکی است ولی در باقيمانده دوره آبستنی مايع آمنيوتيـک مخـاطی است. اين تغيير به آن خاصيت لغزنده سازی مي دهـد کـه در زايمان بسيار مفيد است.
ـ هنگام تولـد ، کيـسه آلانتوئيـک، کيـسه آب اول و آمنيون کيسه آب دوم را تشکيل مي دهد.
خصوصيات کيسههای جنينی:
در تمــام دوره آبــستنی آمنيــون کــه جنــين را در برگرفته است همراه با قسمت بزرگتر آلانتوکوريون در شاخ رحم طرفی که تخمدان آن جـسم زرد دارد قـرار گرفتـه و قسمت کوچکتر آلانتوکوريون عرض بدنه رحم را طی نمـوده و وارد شاخ ديگر مي شود.
بيشتر مايع آلانتوئيک در دو انتهای آلانتوکوريون جمع مي شود که در قسمتهای مربوطه شاخ رحم قـرار دارنـد و اتساع رحم که به اين ترتيـب حاصـل مـي شـود، در گـاو مهمترين علامت درمانگاهی اوايل آبستنی است.
تا ماه سوم مقدار زيادی مايع در آمنيون کروی شکل جمع مي شود و در اين زمان باعث ايجاد توده مهـم قابـل لمسی در شاخ آبستن مي گردد.
در مراحل اول رشد جنـين نـشخوارکنندگان، اتـصالات زيادی بين آلانتوکوريون ايجاد مي شود. بـه ايـن دليـل قسمت عمده حفره آلانتوئيس از بـين مـي رود. در نتيجـهجايی که آلانتوئيس روی آمنيون قـرار مـي گيـرد، حفـرهآلانتوئيس به کانال باريکی تقليـل مـي يابـد. در ايـنحالت شکل آلانتوئيس شبيه حرف T است که پايه آن از محل ناف خارج مي شود و در طول طناب نافی ادامه مـي يابـد. سپس روی سطح جانبی آمنيون به دو قـسمت عرضـی تقـسيم ميشود.
در نتيجه روی منطقه آمنيون، مقدار نـاچيزی مـايع آلانتوئيـــک وجـــود دارد و بيـــشتر آن در دو انتـــهای آلانتوئيس جمع مي شود.
امـا در اواخـل آبـستنی بـا افـزايش فـشار مـايع آلانتوئيک که در کيسه جمع مي شود، آلانتوکوريون مجددًا از آلانتوآمنيون جـدا مـي شـود. بطوريکـه هنگـام زايمـان آلانتوئيس ممکن است آمنيون را تقريبا احاطه کند.
:(Placenta) د)جفت
يکی از خصوصيات پستانداران تهيه مواد غـذای مـورد نياز جنين از طريق جفت است.
جفت اتصالی است بين پردههای جنينـی و آنـدومتريوم که بوسيله آن تبادلات فيزيولوژيک مواد و گازهـا بـين مادر و جنين انجام مي پذيرد.
همچنين جفت بعنوان سدی که مانع مخلوط شدن خون مادر و جنين مي گردد عمل مي کند.
تبادل مواد غذائی و گازها بـين جنـين و مـادر از طريق جفت و از طريق گردش خون آن انجام مي شود.
در جفت دو نوع گردش خون جريان دارد: يکی مربـوط به مادر و ديگری مربوط به جنين. اما هرگز خون مـادر و جنين با هم مخلوط نمیشوند، زيرا عروق مـادر و جنـيندر محلهای اتصال کوريـون و آنـدومتريوم از مجـاورت هـمعبور مي نمايند و بواسطه همين مجاورت تبادل گـاز و غـذابين عروق انجام مي شود.
تشکيل جفت:
آلانتوئيس از سمت خارج با کوريون اتصال پيدا کـرده و آلانتوکوريون دارای رگهای خونی را تـشکيل مـي دهـد. وقتی تشکيل رگهای خونی کوريون با آلانتوئيس تمـام شـد (در روز 40 تا 60)، آلانتوکوريون بـرای شـرکت در عمـل جفت آماده است.
ـ تا قبل از اين زمان، رويان با کوريون و آمنيون خود به روش انتشار از شير رحمی تغذيه مي کند.
ـ در نـشخوارکنندگان جـايی کـه آلانتوکوريـون بـا برآمدگيهای آندومتر (کارانکلها)، تمـاس پيـدا مـي کنـد زوائدی شبيه انگشت يا پرز حاوی دستههـای مـويرگی از آلانتوکوريون به داخل کارانکلهای مادری فرو مي رود که آنها را کوتيلدون مينامند.
يعنی بافتهای کوريوآلانتوئيـک جنينـی در تمـاس بـا کارانکلهای رحمی، دچار هيپـرپلازی (ازديـاد در تکثيـر سلول) و هيپرتروفی (ازديـاد در حجـم سـلول) گـشته و تشکيل کوتيلدون را مي دهند.
(کارنکل رحمی + کوتيلدون جنينی = پلاسنتوم )
2)رشد غير طبيعی جنين و عوارض آن
جنين ممکن است در مراحل رشد خود يعنی قبل از اتصالبه رحم در معرض عوامل مضر قرار بگيرند و حـساسيت آنبه اين عوامل در مراحل مختلف رشد فرق مي کند.
ـ تراتوژنها (عواملی که رشد رويان را مختل مي کنند) بيشترين اثر را در مرحله رويانی دارند.
قبل از اين مرحله و طی مرحله قبـل از اتـصال بـه رحم، رويان در برابر تراتوژنها نـسبتًا مقـاوم اسـت و بعــد از ايــن مرحلــه يعنــی در مرحلــه جنينــی فقــط دستگاههايی که دير تفکيک مي شوند مثل سقف دهان ـ مخچه ـ قسمتهايی از دستگاه قلبی و عروقی و دستگاه ادراری تناسلی، تحت تأثير قرار مي گيرند.
تراتوژنها ممکن است دارو، هورمون، مـاده شـيميائی، اشعه گاما، عناصر کمياب، تغيير درجه حرارت يا عوامل عفونی (خصوصًا ويروسها) باشند.
بعضی از عوامل تراتوژن در نشخوارکنندگان
گاو گوسفند
ويروسها | ||
+ | + | ويروس آکابين |
+ | + | ويروس زبان آبی |
+ | _ | ويروس بوردر |
+ | + | ويروس اسهال ويروسی گاو |
+ | _ | ويروس دره کاشه |
+ | + | ويروس تب دره ريفت |
+ | + | ويروس وسلزبران |
گياهان |
||
+ | وراتروم کاليفرنيکوم |
لوپينز + +
ساير موارد
هيپرترمی + + کمبود يد + +
زايمان
نظريههای جديد بر اين اصل استوار اسـت کـه جنـين کنترل بيشتری بر طول آبستنی دارد و مادر زمان تولد را فقط برای مدت خيلی محدودی مي توانـد تحـت تـأثير قـرار دهد.
مهمترين جزء زايمان عـضلات رحمـي مـي باشـند و فـرق فيزيولوژيک اساسی بين آبـستنی و زايمـان، آزاد شـدن قدرت انقباضـی ميومتريـوم اسـت. عـواملی کـه در ايـن دگرگونی دخالت دارند عصبی،هورمونی و مکانيکی هستند.
از عوامــل هورمــونی و از همــه مهمتر،وارونــه شــدن مکانيـسمهايی کـه بـرای ادامـه آبـستنی لازم (مخـصوصًا برداشته شدن و مهار پروژسترون) است.
آبستنیهای طولانی معموًلا با حالات غير طبيعی مغـز و غده فوق کليوی جنين مرتبط است.
پس نتيجه گيری شده که جنين عامل مهم و اصلی کنترل زمان زايمان است.
مکانيسم زايمان:
ظرف 20 تا 25 روز آخـر آبـستنی، غلظـت کـورتيزول
خون جنين سريعا افزايش مي يابد و 2 تـا 3 روز قبـل از
تولد به حداکثر مي رسد و بعد از آن (7 تا 10 روز بعـد از زايمان) کاهش مييابد.
منبع افزايش کورتيزول خون جنين، غدد فـوق کليـوی است.
زياد شدن کورتيزول جنين باعث توليد شدن پروژسترون ميشود آه در جفت به استروژن تبديل شود.
ـ نتيجه اين افـزايش اسـتروژن در جريـان خـون سـهتغيير است:
اول:استروژنها اثر مـستقيم در عـضلات رحـم ( ميـومتر) دارند و واکنش آنرا به اکسی توسين زياد مي کنند.
دوم:با تغيير ساختمان الياف کلاژن، باعث نرم شـدن گردن رحم مي شوند.
سوم:استروژنها در مجموعـه کوتيلـدون ـ کارنکـل اثـر کرده، باعث سنتز و آزاد شدن پروستاگلاندين مي شوند.
عمـــل ســـنتز و آزاد شــ ـدن پروســـتاگلاندين از ميومتريوم، با عمل اکسی توسـين تحريـک مکـانيکی مهبـل همزمان ميشود.
ـ در رحم دو نوع پروستاگلاندين ساخته مي شود:
PGF2α (A در آندومتريوم و هنگام دفع جنين PGI2 (B (پروستاسيکلين) در ميومتريوم
ـ پروستاگلاندينهـا در شـروع زايمـان نقـش اساسـی دارند.
ـ کارهای که پروستاگلاندينها انجام مي دهند عبارتند از:
- باعث انقباض عضلات صاف مي شوند.
- کلاژن گردن رحم را نرم مي کنند.
ـ در عضلات صاف فضاهای خاصی بـه نـام (اتـصال يـا فاصله) به وجود مي آيد و به اين ترتيب عبور نوسانهای الکتريکی را ممکن ساخته و انقباضـات هماهنـگ را ايجـاد ميکنند.
ـ پروستاگلاندين را عامل محرک داخلی سـلولهای عـضلات صاف مي دانند و به همـين دليـل آزاد شـدن آن در شـروع انقباضات ميومتريوم مهـم اسـت. اثـر ايـن انقباضـات، راندن جنين بطرف گردن رحم و مهبـل اسـت کـه در آنجـا گيرندههای حسی را تحريـک کـرده و بازتـاب فرگوسـن را شروع مي کند که به آزاد شدن مقدار زيادی اکسی توسـين از لب خلفی هيپوفيز منجر مي شود.
اکسی توسين انقبـاض ميومتريـوم و آزاد شـدن PGR2α را از ميومتريوم بيشتر تحريک مي کند.
چون هر دو اين هورمونها همراه بـا انقباضـات رحـم بصورت سيستم بازگـشت مثبـت بـا شـدت افزاينـده عمـل مي کنند، بنابراين انقباض بيشتر رحم و خارج شدن جنـين را بعد از آن تحريک مي کنند.
رسيدن جنين:
تغيير هورمونهای جنين کـه در آخـر آبـستنی ايجـاد مي شود فقط زايمان را شروع نمیکند، بلکه بعضی تغييرات رسيدن را هم تحريک مي کنند که جنين را قادر بـه زنـده ماندن مي کند. بدون اين تغييرات که آماده شـدن بـرای تولد ناميده مي شود، نوزاد تلف خواهد شد.
اگر زايمان زودرس، با هورمونهای خارجی ايجاد شـده باشد و بعضی از تغييرات هورمونی را که معموًلا ايجـاد مي شود ايجاد نکنـد، نـوزاد ممکـن اسـت آمـاده زنـدگی نباشد.
ظاهرًا ارتباط بين زايمان و رسيدن جنين بـه قـسمتقشری غده فوق کليوی و آزاد شـدن ناگهـانی کـورتيزول جنين قبل از زايمان بستگی دارد.
ـ جنين در هنگام زندگی داخل رحمـی در محيطـی قـرار دارد که از نظر حرارت خنثی است ولی هنگام تولد مجبور اســت درجــه حـ ـرارت بــدن خــود را ثابــت نگــه دارد. مکانيسمهايی که آنرا قادر به انجام چنين کاری مي کنـد عبارت است از جمـع شـدن چربـی قهـوهای و گليکـوژن در اواخر آبستنی و رسيدن غده تيروئيد آه در اثر افزايش کورتيزول جنين قبل از زايمان صورت مي گيرد.
ـ ثابت نگهداشـتن تعـادل گلـوکز بلافاصـله بعـد از تولد، زمانی که نوزاد منبع تأمين گلـوکز خـود را از جفت از دست مي دهد به ذخيره کافی گليکوژن کبد بستگی دارد.
محرک انبار شدن گليکوژن در کبـد در آخـر آبـستنی، بالا رفتن ميزان کورتيزول جنين است. (البته اين ذخيره گليکوژن فقط برای تـأمين انـرژی تـا قبـل از اينکـه نوزاد گلوکز را از غذا به دست آورد کافی است)همچنين آدرنالين همراه با ACTH و کورتيزول جنـين، رسيدن ريه ها را تحريک مي کند و به اين ترتيـب ايجـاد فعاليت تنفسی طبيعی را ممکن مي سازد.
ـ در بعضي موارد لازم مي باشد آه زمان زايمان آمـي زودتر و يا آمي ديرتر انجام شودالف)ايجاد زايمان زودرس:
کاربردهای ايجاد زايمـان زودرس در گـاو عبارتنـداز:
1ـ مطمئن شدن از اينکه گاو در زمان از پيش تعيينشده،زايمان خواهد کرد که دادن کمـک ماهرانـه بـه آن امکانپذير باشد.
2ـ کم کردن وزن گوساله هنگام تولد با کوتاه کردن طول دوره آبستنی.
طی هفته آخر آبستنی ميزان رشد گوساله زياد اسـت. و اگر مادر رشد کامل نکرده باشد و لگن آن کوچک باشد يا آبستنی بيش از 280 روز طـول کـشيده باشـد، ايجـاد زايمان زودرس احتمال سخت زايی ناشـی از عـدم تناسـب مادر و جنين را از بين مي برد.
مرحلهای که در آن زايمان را ايجاد مي کنيم، بايـد حالت ميانهای باشـد بـين زايمـان گوسـالهای کـه بـه اندازهای کوچک است که بدون کمک متولـد مـي شـود و در عين حال به اندازهای بزرگ و رسيده اسـت کـه بتوانـد زنده بماند و بعدًا هم ميزان رشد کافی داشته باشد.
3ـ در گاوهای ماده بيمار (يا آسيب ديده) که خاتمه دادن به آبستنی در تخفيـف عارضـه مـوثر اسـت. يـا در گاوهای مبتلا به هيدروآلانتوئيس که زايمان زودرس خيلی خوب به بهبود وضع مادر کمک مي کند.
چون ايجاد زايمان قبل از 270 روزگی، معمولا منجـر
به تولد گوساله ضعيف و کوچک مي شود ( که احتمال زنده ماندن آن کم است)، لذا دانستن تـاريخ دقيـق جفتگيـری مهم است.
هورمونهايی که موجب زايمان مي شوند:
الف) کورتيکوستروئيدها:
اگرچه ACTH را بـرای ايجـاد زايمـان بکـار مـيبرند(چون اثر آن تحريک کردن توليد کورتيکوسـتروئيدهای داخلــی اســت)، بهــتر اســت بجــای آن از تزريــق مــستقيم کورتيکوستروئيدها بهره جست.
ـ سه دسته کورتيکوستروئيدها وجود دارند(بـر اسـاس طول مدت نهفته يا زمان بين تزريق تا ظاهر شدن):
(Long acting) طولانی اثر (A
(Medium acting) متوسط اثر (B
(short acting) کوتاه اثر (C
بنابراين وقتی به مقدار درمـانی معمـولی آنهـا را مصرف مي کنيم، زمان نهفته طولانی و متوسط و کوتاه اثـر بترتيب 11 تا 18 ، 5 تا 11 و 1 تا 6 روز خواهد بود.
ـ کورتيکوستروئيدها مهارکننده سيستم ايمنی بدن هم هستند. بنابراين اگر عفـونتی در کـار باشـد آنهـا را نبايد بدون آنتی بيوتيک با طيف گسترده بکار برد.
(ريــههــا و پــستانها را بايــد قبــل از تزريــق کورتيکوستروئيدها به دقت معاينه کرد)
ب) پروستاگلندين ها:
اسـتفاده از پروسـتاگلندينهـا اکثـرًا بـا خـروج انفجاری همراه بوده و ابتلا به سخت زايی ناشی از بـاز شدن ناقص سرويکس هم محتمل مي باشد.
به هر حال از PGF2α و مشابه آن مي تـوان از حـوالی روز 275 با زمان نهفته 2 تا 3 روز استفاده کرد. ج) کورتيکوستروئيد و پروستاگلندين:
نتيجه خوبی از مصرف ترکيبی از کورتيکوستروئيدها وپروستاگلندين به دست آمده است.
ـ به طور آلي برای ايجاد کردن زايمـان زودرس بـه صورت زير عمل مي شود:
1)روز 250 تا 275 آبـستنی: کورتيکوسـتروئيد طـولانی اثر تزريق مـي کننـد و بـه دنبـال آن کورتيکومتروئيـد کوتاه اثر يا اگر بعد از 8 روز زايمان ايجـاد نـشد، PGF2α تزريق مي کنند که زمان نهفته آن 48 ساعت است.
2)بعد از روز 275: کورتيکوستروئيد متوسط اثر بکـار مي برنـد و اگـر بعـد از 8 روز زايمـان ايجـاد نـشد، کورتيکوستروئيد کوتاه اثر يا PGF2α تزريق مي کنند.
3)بعــد از روز 282: PGF2α يــا کورتيکوســتروئيدهای متوسط اثر يا کوتاه اثر تنها هم موثر است.
ـ از جمله کورتيکوسـتروئيدهای محلـول در آب (کوتـاه اثر)مي توان به بتامتازون ـ دگزامتازون ـ فلومتازون و… اشاره نمود.
ـــ از جملــه کورتيکوســتروئيدهای غيــر محلــول در آب (طولانی اثر)مي توان به دگزامتازون فنيـل پروپيونـات اشاره نمود.
معايب ايجاد زايمان زودرس:
1ـ هميشه موثر نيست.
2ـ وزن گوساله هنگام تولد کمتر از گوسـاله رسـيده است و به همين دليل رشد بعدی آن کم است.
3ـ موارد باقی ماندن جفت زياد است.
4ـ تا 50 % وقتی کورتيکوسـتروئيد (Short acting) بکـار برده باشند، توليد شير در ابتدا با تأخير در رسـيدن به pick تحت تأثير قرار مي گيرد.
5ـ باروری بعدی طبيعی است. اگرچه فاصله زايش تـا باروری و تعداد تلقيح برای هر باروری در گاوهايی که جفت مانده شدهاند کمی زياد مي شود.
6ـ کميت و کيفيت ايمونوگلوبين آغوز هم بخصوص بعـد از مصرف کورتيکوستروئيدهای طولانی اثـر، کـم مـي شـود. البته احتمال اين که گوساله ايمنی غير فعـال (passive) لازم را کسب نکند، آم است.
ب )عقب انداختن زايمان:
مواد بتا آدنرژيک که گيرندههـای B سـلولهای عـضلات
رحم را تحريک مي کند(مانند Clenbuterol )، انقباضات رحـم را از بين مي برد و زايمان را برای مـدت کوتـاهی بـه عقب مياندازد.
در گاو ماده اگر گردن رحم خوب باز نشده و مرحلـه دوم زايمان هنوز شروع نـشده باشـد، تزريـق 3/0 ميلـی
گرم (10 ملی ليتر) و به دنبال آن تزريق (7 ميلی لـيتر) در 4 ساعت بعد از اين دارو، زايمان را برای مدت هشت ساعت بعد از تزريق دوم متوقف مي کند.
اين روش را مي توان بصورت وسيله مديريتی بکار برد و همچنين برای مطمئن شدن از شل شدن کامـل فـرج مـوثر است.
فعاليت سيکليک تخمدانی:
گاو حيوانی پلـی اسـتروس بـوده و ميـانگين فواصـل
سيکلهای اين دام 21 روز (17 تا 24 روز) ميباشد.
گاهي فعاليت سيکليک تخمـدان بـه علـت عوامـل زيـر برقرار نمی شود:
1ـ قبل از شروع بلوغ
2ـ در خلال آبستنی
3ـ مدت کوتاهی پـس از زايمـان(3 تـا 6 هفته)
4ـ هنگام توليد شير زياد
5ـ در چندعارضه پاتولوژيک
مراحل سيکل استروس:
پرواستروس ـ استروس ـ مت استروس ـ دی استروس
پرواستروس: (2 تا 3 روز)
مرحله قبل از استروس است و معمولا 2 تا 3 روز طـول مي آشد.
دراين مرحله افزايش رشد فوليکولی و تحليل جسم زرد چرخه قبلی وجود داشته و دسـتگاه تناسـلی تحـت تـأثير پروژسترون نمیباشد.
علائم رفتاری استروس از قبيل پرش روی حيوانات ديگر تا حدودی وجود دارد که نشانه نزديکـی مرحلـه اسـتروس است.
استروس: (بطور متوسط 15 ساعت)
تنها مرحله آشکار و مشخص از مراحل سيکليک تخمدان، مرحله استروس مي باشد که گاو زير گـاو نـر ايـستاده و
اجازه جفت گيری مي دهـد. ايـن مـدت از 2 تـا 30 سـاعت
(بطور متوسط 15 ساعت) ميباشد.
ـ در تمام گونههای اهلی تخمک گذاری در ايـن مرحلـه از چرخه انجام مي شود(به استثنای گاو که حدود 12 سـاعت بعد از خاتمه استروس تخمک گذاری مي کند).
ـ تخمک گذاری در تمام گونههای اهلـی (بـه اسـتثنای گربه ـ خرگوش ـ شتر که در آنها با عمـل جفتگـری تحريـک تخمک گذاری انجام مي شود) فرايندی خود بخودی است.
ـ در اين مرحله غدد رحمـی و مهبلـی مقـدار زيـادی مايع مخاطی ترشح مي کنند.
در ملامسه رکتوم در اين مرحله سرويکس و رحم شل مي باشند.
ـ در طول مراحل پرواستروس و استروس، رشد فوليکـولی بدون وجود جسم زرد فعال ديده مي شود.
در ايـن مرحلـه از تخمـدان هورمـون اسـتروژن ترشـح ميشود.
ـ به مرحله پرواسـتروس و اسـتروس بـه اجمـال مرحلـه فوليکولی (فاز استروژينک) نيز گفته ميشود.
مت استروس (3– 5روز)
مرحله پس از پايان استروس است که در اين مرحله آه 3- 5 روز طول مي آشد، فوليکـول بـه حـد بلـوغ رسـيده، پاره مي شود و تخمکگذاری صورت مي گـيرد و جـسم زرد را تشکيل مي شود آه شروع به رشد مي نمايد.
در اين مرحله ميزان ترشح غدد رحمی و مهبلـی کـاهش مييابد.
دی استروس: (13 روز)
در اين مرحله جسم زرد درشتی روی تخمدان وجود دارد
آه کامًلا فعال اسـت و مقـدار زيـادی پروژسـترون ترشـح ميکند.
در اين مرحله مخاط مهبل رنگ پريـده و سـرويکس بـه دليل بسته شـدن fold هـای سـرويکس بوسـيله پروژسـترون، منقبض مي باشد.
به مرحله مت استروس و دی استروس مرحله لوتـال(فـاز پروژسترونيک) نيز مي گويند.
ـ اگر حيوان تلقيح شود و لقاح صورت بگيرد، مرحله دی استروس حذف شده و pregnancy اتفاق مي افتد.
کنترل مصنوعی فعاليت چرخهای توليد مثل
در پرورش دامهای اهلی مواقع زيادی پيش مي آيد کـه دخالت در فعاليت چرخهای طبيعـی توليـد مثـل، ضـروری ميباشد.
روشهايی برای تحت کـنترل گـرفتن ايـن چرخـه موجـود ميباشد که به دو گروه اصلی تقسيم مي توان کرد:
a ) روشهای که از هورمون استفاده نمیکنند.
- b) روشهايی که از هورمون استفاده مي کنند.
(A روشهای غيرهورمونی:
- I) نور:
در حيواناتی که چرخـه توليـد مثـل فـصلی دارنـد بسيار موثر است.
فعاليت ماديان و گربه با طـولانی شـدن نـور تحريـک
مي شود. ولی در ميش و بز کاهش اين حالت محرک است. (از چراغهای فلورسنت استفاده ميشود)
(II برنامه غذائی:
غذای خوب با افزايش تعداد فوليکولهايی که مي رسند و تخمک گذاری مي کنند، مي تواند اثر عميقـی در فعاليـت تخمدان داشته باشد.
III) همراه بودن حيوان نر:
اين اثر بيشتر در فعاليت چرخهای ميشها اثر دارد.
- B) روشهای هورمونی:
اين روشها را به چند دسته تقسيم مي کنند:
- I) داروهـای کـه آزاد شـدن هورمونهـای لـب قـدامی هيپوفيز را تحريک مي کنند:
GnRH باعـث آزاد شـدن گنـادوتروپينهـای هيپـوفيز
.ميشود (LH/FSH)
البته نتيجه مصرف آن در کنترل زمان تخمک گذاری گاو خيلی رضايت بخش نبوده،اما ميتوان آنرا برای تحريک جفت پذيری گاوهای تازه زا بکار برد.
- II) داروهايی که جايگزين يا مکمل گنادوتروپينهـای لب قدامی هيپوفيز هستند:
هورمونهاي FSH و LH را به صورت خـالص مـي تـوان از غده هيپوفيز تهيه شده در کـشتارگاهها اسـتخراج کـرد. ولی عـلاوه بـر گرانـی و وقتگيـری آن ، خطـر احتمـالی انتقال بيماريهايی نظير BSE را هم دارد.
البته دو جايگزين قابل استفاده آسان موجود است:
(PMSG) E.C.G (1: گنادوتروپين کوريـون اسـب کـه از سرم ماديان به دست مي آيد و بيشتر شبيه اثر FSH است.
H.C.G (2: گنادوتروپين کوريون انسان کـه از ادرار زن حامله به دست میآيد و بيشتر شبيه اثر LH است.
در گاوهای ماده جفت ناپذير، رشد فوليکولی و تخمـک گذاری را مي توان با تزريق (E.C.G) تحريک کرد. اما اغلب منجر به تخمک گذاری متعدد مي شود. بنـابراين لازم اسـت از تلقيح حيوان در فحلی که ايجـاد مـي شـود خـودداری کرد.
متأسفانه در خيلی از موارد، اين گاوان دوباره به حالت جفت ناپذيری بر میگردند.
- استروژنها:
تزريق استروژنها برای ايجاد فحلی در حيوانـاتی کـه جفت ناپذيرند، بکار مي روداما بعيد به نظر مي رسد کـه فعاليت تخمدان و تخمکگذاری را شـروع نماينـد. در واقـع تزريق مقدار زياد آنها ممکن است موجـب مهـار هيپـوفيز شوند.
- پروژسترونها:
پروژسترون بصورت روشی برای کنترل چرخه جفـت پـذيری (بخصوص همزمان کردن) گروهی از حيوانات ماده و در بيشتر گونههای اهلی بکار مي رود.
مطلــب مهــم در اســتفاده از آنهــا ايــن اســت کــه پروژسترونهای خارجی به همان روش جـسم زرد عمـل کـرده و منجر به اثر بازگشت منفـی در لـب قـدامی هيپـوفيز و متوقــف شــدن فعاليــت چرخــهای حاصــل از آزاد شــدن گنادوتروپينها مي گردد.
وقتی منبع اگزوژن پروژسترون را بردارند يـااثر آن کم شود، بازگشت به فعاليت چرخهای ديـده مـي شـود بـه شرطی که پروژسترون آندوژن باقيمانده از جسم زرد وجود نداشته باشد تا طول مدت عمل پروژسترون کاسته شـده را اضافه نمايد. بنابراين استفاده از داروهايی که موجب لوتلايز شدن يا جلوی جسم زرد را بگيرد، لازم مي باشد.
ـ پروژسترونها را مي توان برای از بـين بـردن فحلـی بکار برد.
معمولا در اسـبهای مـسابقه کـه نمـیخواهنـد فحلـی نامناسب داشته باشند از اينروش استفاده مي شود.
اين روش در ماده گاوها آمتر مورد استفاده قرار مي گيرد و بيشتر از آنها در همزمان کردن گروههای گاو مـاده و تليسه برای تلقيح مصنوعی و برای از بين بردن مشکل تشخيص فحلی کاربرد دارد.
به دنبال مصرف کردن اين ترکيبات، همزمانی خوبی از فحلی(4 تا 6 روز بعد از قطع مصرف دارو) ديده ميشود.
متأسفانه باروری در اولين فحلی کمتر از حد معمـول است که به دليل تعادل غيرطبيعی هورمونها بعد از مصرف پروژسترون مي باشد.
ـ ميزان مصرف پروژسترون براي اين عمـل ، 3/0 ميلـی گرم به ازای هر کيلوگرم وزن بدن مي باشد.
ـ روش ديگر مصرف پروژسترونها بصورت مهبلـی PRID ) و (CIDR ميباشد:
وقتی حلقه PRID را بعد از 12 روز بردارنـد، گـاو
ظرف 2 يـا 3 روز فحـل مـي شـود.معمـولا ميـزان بـاروری
بدنبال دو تلقيح در زمان ثابت (57 و 72 ساعت) بعد از برداشتن PRID قابل توجه مي باشد.
در روش استفاده از PRID يا CIDR گـاو يـا تليـسه نبايد آبستن باشد و نبايد تا بيـست روز قبـل زايمـان کرده باشند و طی ايـن مـدت نبايـد هيچگونـه عفـونتي، دستگاه تناسلی را مبتلا کـرده باشـد و بـه طـور آلـي حيوان مي بايـست از وضـعيت بـدنی مناسـبی برخـوردار باشد.
اگر PRID را به مدت 12 روز در مهبل قرار دهنـد و 24 ساعت قبل از خـارج کـردن آن پروسـتاگلاندين تزريـق کنند، همزمانی خيلی خوبی به دست مي آيد.(V پروستاگلاندينها:
چون طول زمان بين دو جفت پذيری ( فحلـی) بـا طـول عمر جسم زرد کنترل مي شود، تحليل رفتن زودرس آنرا که با تزريق پروستاگلندين (2(PGF يا مشابه آن ايجاد مـي شـود مي توان برای تغيير روند فعاليت چرخهای حيـوان بکـار برد.
بنابراين 2PGF و آنالوگهای آن بـصورت عمـومی بـه گاو دارای جـسم زرد تجـويز شـده و موجـب تحليـل آن و برگشت به مرحله استروس مي شوند.
جــسم زرد گــاو، ماديــان و مــيش بــه تزريــق پروستاگلاندينهای اگزوژن واکنش نشان مي دهنـد امـا در سگ و گربه جسم زرد آنها اصوًلا چنـين واکنـشی را نـشان نمیدهند مگر اينکه چند بار تزريق را تکرار کنيم.
بررسی زمانی که جسم زرد نـسبت بـه پروسـتاگلاندين اگزوژن حساس و يا مقاوم مي باشد، بـسيار مهـم اسـت. جسم زرد تازه تشکيل شده بمدت 3 تا 5 روز بعـد از تخمـک گذاری مقاوم مي باشد. همچنين در انتـهای ديگـر چرخـه توليد مثلی، جسم زرد تحت تأثير پروسـتاگلاندين خـارجی قرار نمی گيرند چون قبلا تحت تأثير لوتئـولايزين داخلـی قرار گرفته و در حال تحليل رفتن است.
پس در چرخه توليد مثلی گاو، جسم زرد 13 روز نسبت به تزريق پروستاگلاندين اگزوژن واکنش نشان مي دهد.
ـ پروستاگلندينها را برای همزمـان کـردن گاوهـا و تليسههای که تشخيص جفت پذيری آنها غالبـًا مـشکل اسـت کاربرد دارد. بنابراين استفاده از تلقيح مـصنوعی را در زمان پيش تعيين شده ممکن ميسازد.
روش عمل: اگر دو بار پروستاگلاندين يا آنالوگهای آنرا بفاصـله 11 روز بـه گروهـی از گـاوان مـاده يـا تليسه هايي که در مراحل مختلف چرخه توليد مثلی هستند تزريق کنيم، سه تا پنج روز بعد از تزريـق دوم، تمـام حيوانات تزريق شده در يک زمان با هم فحل شده و تخمـک گذاری ميکنند.
همچنين معلوم شده است که اگـر آنهـا را دو بـار در زمان ثابت 72 و 90 ساعت پـس از تزريـق دوم PG تلقـيح کنند، ميزان باروری آنها بسيار بالا مـي رود ولي يکبـار تلقيح در زمان ثابـت منجـر بـه کـاهش درصـد بـاروری ميشود.
ـ اغلب برای کاهش هزينه و بالا بردن ميزان باروری روش مختلطی را به کار مي برند.
در اين روش به همه گاوها در يکـروز پروسـتاگلاندين
تزريق مي کنند و تا 5 روز آنها را تحت نظر مـي گيرنـد. هر حيوانی که فحل آمد طبق معمول تلقيح مي شـود و بـه آناني که فحل نيامدهاند پـس از 11 روز از تزريـق اول پروستاگلاندين تزريق مي کنند و در زمان ثابـت آنهـا را تلقيح مي کنند. هر حيوانی را که ظرف چند روز بعـد از تلقيح در زمان ثابت علامت فحلی را نـشان بدهـد بايـد دوباره تلقيح شود.
ـ همزمانی حاصل از روش دو بار تزريق در تليـسههـا خيلی بهتر از ماده گاوها مي باشد.
يکی از توجيهات احتمالی ايـن اسـت کـه درگاوهـای ماده (برخلاف تليسهها)، اغلب ميزان پروژسترون بعـد از تخمک گذاری به مدتی طولانی تر از حد معمول، در حد کـم باقی مي ماند و احتمًلا تـأخير در رسـيدن جـسم زرد بـه مرحله همزمانی را مختل مي کند. اين پديده را که بـه آن (پروژسترون کم بـه مـدت طـولانی = Long – Low progesterone) مي گويند تا 15% گاوهای ماده بعضی از گلهها هـم ديـده ميشود.
پروستاگلندينها و آنالوگهای آنها:
PGF2α(Dinoprost) Lutalyse
Chloprostenal (Estromate)
Synchromyt
Luprostial
مراحل زايمان
فرآيند زايمان را به سه مرحلـه تقـسيم مـي کننـد. البته اين مراحل ناگهان شروع نمیشـوند بلکـه بتـدريج يکی به ديگری تبديل مي شود.
الف)مرحله اول زايمان (6 تا 2 ساعت):
تغييراتی که در اين مرحله زايمان صورت مي گيرد از خارج ديده نمیشود. مجموع اين تغييرات مجـرای زايمـان و جنين را برای خارج شدن آماده مي کنند.
اول) ساختمان سرويکس تغيير مي کنـد بـه طـوری کـه مي تواند باز شود. (مجـرای خـارجی آن زودتـر از مجـرای داخلی باز مي شود.)
دوم) انقباضات ميومتريوم شروع مي شود و جـين حالـت خارج شدن به خود مي گيرد که شـامل چرخيـدن حـول محـور طولی و کشيده شدن ضمايم بدن است.
با شروع انقباضـات مـنظم ميومتريـوم، اغلـب علامـت ناراحتی و شکم درد خفيف را ايجاد مي کنـد آـه ميـزان واکنش از حيوانی به حيوانی ديگر فرق مي کند.
در بيشتر موارد ناآرامی همراه با تعداد زياد ضربان نبض و تنفس ديده مي شود.
ـ در نزديکی زايمان درجه حرارت بـدن گـاو مقـدار کمی کاهش مي يابد.
اگر درجه حـرارت بـدن 39 درجـه يـا بيـشتر باشـد، زايمان در 12 ساعت بعدی احتمال ندارد.
ـ مرحله اول زايمان را با لمس گردن رحمی مي توان به آسانی تشخيص داد.
شدت علايم مرحله اول زايمان خيلی تغيير مي کند. درواقع عده زيادی از حيوانات بخصوص آنهـا کـه چنـد بـار آبستن شدهاند (Multigravida)، علامتی نشان نمیدهند.
معمولا تليسهها در زمانی تا 24 ساعت قبـل از بـاز شدن کامل گردن رحم ممکن است علامـت شـکل درد را نـشان دهند.
در مرحله اول زايمان حيوان ممکن است گاه گاهی زور بزند. نشخوار کردن نامرتب است. زانو زدن يا لگد زدن به شکم ممکن است ديده شود. دام کـامًلا بيقـرار اسـت و بارها نشسته و مجددًا بلند مي شود.
ب)مرحله دوم زايمان:
در حيوانات تک زا اين مرحله را مرحله خـارج شـدن جنين مي گويند. اما در حيوانات چندزا پردههای جنينـی گاهی همراه جنينها دفع مي شوند و به اين دليل در ايـن حيوانات اين مرحله را نمیتوان از مرحله سوم جدا کرد.
ـ علامت شروع مرحله دوم، ظاهر شدن انقباضات شـکمی است.
معلوم شده اسـت کـه در شـروع هـر انقبـاض ميـومتر (تعداد آنها 24 تا 48 ساعت در هر ساعت اسـت) 8 تـا 10 انقباض شکمی هم اضافه مي شـود. يعنـی در ايـن مرحلـه انقباضات شکمی به انقباضات ميومتريوم اضافه مي شود.
هماهنگی بين اين دو رويداد باعث رانده شـدن جنـين بداخل مدخل لگن شده و بازتاب لگنی را فعـال کـرده و زور زدن جنين را تحريک مي کند.
زور زدن، جنين را بطرف گردن رحم و مهبل مي راند و به اين ترتيب بازتاب فرگوسن را شروع مي کند، به طوری که اکـسی توسـين آزاد مـي شـود وباعـث انقبـاض بيـشترميومتريوم مي شود.
کيسه آلانتوکوريون (که بـه دليـل اتـصال بـه جفـت قابليت حرکت محدود دارد)، در اثر حرکت بـه طـرف عقـب پاره مي شود و جريـانی از مـايع شـبيه ادرار از فـرج خارج مي شود.
آمنيون متسع همراه بـا قـسمتهايی از جنـين بـداخل مدخل لگن رانده مي شود. به اين ترتيب بازتاب لگنی را تحريک مي کند که انقباض شديد عضلات شکم را تحريک مي کند.
متسع شدن مجرای زايمان توسط شانهها و کپـل جنـين، باعث افزايش دفعات آزاد شدن اکسی توسين از لب خلفـی هيپوفيز مي شود که بنوبه خود انقباضـات ميومتريـوم را تشديد ميکند.
به تـدريج کـه زور زدن متنـاوب ادامـه مـي يابـد، آمنيون از مهبل عبور مي کنـد و بـصورت (کيـسه آب) در فرج ظاهر مي شود.
با زور زدن بيشتر پاهـای جنـين در کيـسه آب ظـاهر مي شود. (در حيوانات تـک زا يکـی از پاهـا جلـوتر از ديگری است). آمنيون بتدريج به بيرون رانده مي شـود و ممکن است با پاهای جنين پاره شود کـه بـا خـارج شـدن مقدار زيادی مايع آمنيوتيک لغزنده همراه است (ولي ممکن هست که پاره هم نشود).
سپس سر جنين فرج را پر مي کند و در اين انقباضـات عضلات رحم و شکم به حـداکثر فـشار (pick) بـرای بيـرون راندن جنين مي رسد. حداکثر فشار همزمان با خـارج شـدن پس سر جنين است.
وقتی سر خارج شد مادر ممکن است قدری اسـتراحت کنـدولی زور دوره بعدی زور زدن باعـث عبـور کـردن سـينه جنين از فرج مي شود.
معمولا خارج شدن کپلها، سريع بدنبال مـي آيـد و در همان زمان پاهای عقبی ممکن اسـت خـارج شـوند. امـا در اکثر مـوارد در حيوانـات تـک زا بعـد از خـارج شـدن کپلها، هيچ فشار بيشتری ديده نمیشود و پاهای خلقی تـا زمانی که با حرکت نوزاد يا در اثر بلند شدن مادر از روی زمين خارج شوند، در مهبل مي مانند.
وقتـی مـادر در حالـت خوابيـده روی پهلـو زايمـان مي کند، گوساله اغلب با طناب نافی سالم متولد مي شـود. ممکن است چند دقيقه بگذرد تا طناب با حرکت نوزاد يـا مادر پاره شود.
مهم اين است که اجازه دهند اين عمل طبيعـی صـورت بگيرد زيرا پاره کردن يا ليگاتور کـردن مـصنوعی يـا زودرس طناب بند نـاف ممکـن اسـت نـوزاد را از مقـدار زيادی خون که معموًلا بايد از جفت به آن برسد محروم مي کند. وقتـی طنـاب پـاره مـي شـود، دو شـريان نـافی و اوراکوس بطرف شکم يا بداخل آن کشيده مي شـوند و ايـن عمل جلو خونريزی را ميگيرد.
مرحله دوم زايمان زمانی تمام مي شود که همه جنينـها
متولد شده باشـند. مـدت زمـان متوسـط ايـن مرحلـه 70
دقيقه مي باشـد. البتـه دامنـه آن از 30 دقيقـه تـا 4 ساعت مي باشد.
در زايمان دوقلوهـا، زور زدن شـديد بـرای توليـد گوساله دوم 10 دقيقه بعد از تولـد گوسـاله اول شـروع ميشود.
ج)مرحله سوم زايمان:
بعد از تولد نوزاد، انقباضـات مـنظم شـکم متوقـف مي شود، ولی انقباضات ميومتريوم باقی مي مانـد. البتـه دامنه آنها کم مي شود ولی بيشتر و نامنظمتـر مـي شـوند. اين انقباضات برای جدا شدن و دفع پردههای جنينی لازم است.
موجهای انقباضی که از رحم به سمت سرويکس مي رسد نه تنها باقی مي ماند بلکه ظهور مجـدد انقباضـات در جهـت عکس هم بوجود مي آيد. عمـل انقباضـات در ايـن مرحلـه برای باز کردن غارهای آندومتر است.
خارج شدن خون از جفـت بـا عمـل فـشردن انقباضـات ميومتريوم، تقويت مي شود.
اين اعمال باعث جدا شدن پردههای جنينی مي شود. در نتيجه، بالاترين قسمت کيسه آلانتوکوريون برمـیگـردد و به تدريج که بطرف پايين شـاخ لولـه مـي رود، پرزهـای جنينی از غارها بيرون کشيده مي شوند.
وقتی که قسمت بزرگی از جفت جدا شد و برگشت (پـشت و رو شد) تودهای را در لگن مادر تـشکيل مـي دهـد کـه انقباضات بازتابی عضلات شکم را تحريک مـي کنـد و باعـث زور زدن مي شود.
ـ متوسط زمان مرحله سوم 6 ساعت است.
ـ به استثنای ماديان، حيوانات اهلـی معمـولا جفـت خود را مي خورند.
ـ شير دادن مادر باعث آزاد شدن اکسی توسين مي شود که علاوه بر شديدتر کردن انقباضات ميومتريوم، باعث به جريان افتادن شير هم مي شود.
مرحله بعد از زايمان
در مورد گاو، طبيعی بودن مرحلـه بعـد از زايمـان خيلی مهم است،زيرا معمول اين است کـه آنهـا را خيلـی زود بعد از اينکه زايمان کردند تلقيح مـي کننـد. بـه اين دليل طول کشيدن مرحله بعد از زايمـان ممکـن اسـت اثر تعيين کنندهای در توليد مثل آن داشته باشد.
دستگاه تناسلی هيچگاه کاملا به حالت اوليه قبل از آبستنی برنمیگـردد و بعـد از آبـستنی (بخـصوص بعـد از آبستنی اول) بعضی تغييرات کامًلا قابل برگشت نيست.
چهار نوع فعاليت اصلی در مرحلـه بعـد از زايمـان ديده ميشود:
1ـ قسمت لولهای دستگاه تناسـلی (بخـصوص رحـم) جمـع مي شود و آتروفی مي يابد. به اين ترتيب هيپرتروفی کـه در واکنش به محرک آبستنی ايجاد مي شود بـه حـال عـادی برمیگردد.
انقباضات ميومتريوم که تا چند روز بعد از زايمـان ادامه مي يابد به اين فرآيند کمک مـي کنـد و بـه دفـع مايعات و باقيمانده بافتها سرعت بيشتري مي بخشد. ايـن فرآيند را معموًلا جمع شدن رحم(Involution) ميگويند.
2ـ ساختمان آندومتريوم و لايههای عمقـیتـر ديـواره رحم به حالت اول برمیگردد. (ترميم آندومتريوم)
3ـ فعاليت تخمدان دوبـاره شـروع مـي شـود و حيـوان فعاليت چرخهای را نشان مي دهد.
4ـ آلودگی باکتريائی داخل رحمی برطرف مي شود. (حـذف آلودگیهای باکتريائی)
ـ محرک اصلی تغييرات بعـد از زايمـان، خـارج شـدن جنين است. اما اکسی توسين و پروستاگلاندين هم در اين تغييرات سهيم هستند.
پروستاگلاندين بعـد از تمـام شـدن زايمـان افـزايش مي يابد و سه روز بعد از تمام شدن زايمان بـه حـداکثر (pick) مي رسد و تا روز پـانزدهم بـه مقـدار اول برنمـی-گردد.
الف) جمع شدن رحم:
کــاهش ابعــاد دســتگاه تناســلی را جمــع شــدن رحــم مي گويند. جمع شدن رحم مهمترين تغيير طولی چند روز اول بعد از زايمان مي باشد.
جمع شدن رحم در ابتدا سريع است ولی بتـدريج کـاهش
مي يابد و احتماًلا 42 روز بعد از زايمان کامل مـي شـود. همانطور که رحم جمع مي شـود، شـروع بـه پيچيـده شـدن و انحناء و قرار گرفتن در محوطه لگنی نموده و سرويکس و تا اندازهای کمتر از واژن نيز شروع به جمع شدن مي نمايد.
ـ بعد از مرحله سريع جمع شدن اوليه، تغييرات بعدی آهستهتر پيش مي رود. اين مرحله جمع شدن سريع با ترشـح رحمی همراه است.
ـ سرعت جمع شدن شاخ غير آبستن خيلی بيـشتر از شـاخی که قبًلا آبستن بوده مي باشد که بـه ميـزان شـرکت آن در جفت بستگی دارد.
ـ سرويکس بعد از زايمـان بـه دليـل از دسـت دادن مايع و کاهش حجم بافت عضلانی آتروفی يافته و سريع جمع مي شود. ظرف 10 تا 12 ساعت بعد از زايمان طبيعی، وارد کردن دست به داخل رحم تقريبا غير ممکـن اسـت و تـا 96 ساعت فقط دو انگشت را مي توان وارد نمود.
ـ قطر سرويکس بعد از زايمان:
2 روز بعد از زايمان ـ cm15
10 روز بعد از زايمان ـ cm10
30 روز بعد از زايمان ـ cm8
60 روز بعد از زايمان ـ cm6- 5
ـ راهنمای مفيد طبيعی بودن جمع شدن رحـم، مقايـسه کردن قطر شاخی که قبًلا آبستن بودن با قطر سرويکس است. چون حوالی روز 25 پس از زايش، قطـر سـرويکس بيـشتر از قطر رحم مي شود.
ـ سرعت جمع شدن رحم به عوامل زيـر بـستگی دارد از جمله:
الف) تعداد زايش: در حيواناتي که برای اولين بار زايمان کردهاند جمع شدن رحم سريعتر است.
ب) فصل: در گاوهايی کـه بهـار و تابـستان زايمـان ميکنند تا حدودی سريعتر است.
چ) اختلالات پاتولوژيک: اختلالات مربوط به زايمان يا قبل از زايش از قبيـل سـخت زايـی، جفـت مانـدگی يـا عفونت، کتوز و دوقلوزايی، جمع شدن رحم را بـه تـأخير مياندازند.
د) سـرعت برگـشتن بـه فعاليـت سـيکليک: تـأخير در بازگشت فعاليت چرخهای تخمدان، جمع شـدن رحـم را مهـار ميکند.
ب) ترميم آندومتريوم:
طی 7 تا 10 روز اول بعد از زايمان معمـولا مقـدارزيادی مايع و باقيمانده بافتی از بين مي رود کـه بـه اين عمل (تميز شدن ثانويه) نيز ميگويند.
ـ به ترشحات حاصل بعد از زايمان Lochia مـي گوينـد آه وجود آن طبيعی است.
لوشيا معمولا قهوهای مايل به زرد يا قهوهای مايل به قرمز مي باشد و بوی نامطبوع ندارند.
حجم اين مايع از حيوانی به حيوان ديگر فرق دارد. حيوانات چند بار زائيده معمولا تـا 1000 ميلـی لـيتر و حيوانات اولين بار زايـش حـداکثر تـا 500 ميلـی لـيتر ترشح دارند و در بعضی از حيوانات به دليل جذب کامل، حجم لوشيا صفر است.
بيشترين جريان لوشيا طی 2 يا 3 روز اول است و تـا روز 8 کاهش مي يابد و تا روز 14 تا 18 بعد از زايمـان عملا ناپديد مي شود.
اين ترشحات حوالی روز 9 اغلب آغشته به خون اسـت. در حالی که قبل از اينکه متوقف شـود کمـرنگتر شـده و تقريبا شبيه لنف است.
لوشيا از باقيمانده مايعـات جنينـی، خـون رگهـای نافی پاره شده و قطعات پردههای جنينی مـشتق مـيشـود ولی بيشتر از سطح جدا شده کارانکلهای رحم تشکيل شـده است.
تغييرات مربوط به برجستگيهای آندومتر پس از زايش: 1ـ تغييرات دژنراتيـو 2 روز پـس از زايـش ايجـاد ميشود که سطح کارانکل را در برمیگيرد.
2ـ تا 5 روز پس از زايمـان کارنکـل توسـط لايـهاینکروتيک به ضخامت 1 تا 2 ميليمتر پوشيده مي شود.
3ـ از روز 5 تا 10 نسج نکروتيک جدا مـي شـود و پـس از له شدن به تشکيل مايع لوشيا کمک مي کند.
4ـ از حدود روز 15 پس از زايش، تـرميم اپيتليـوم کارانکل شروع شده و تا حدود 25 روزگی کامل مي شود.
5ـ ترميم کامل ساختمان آنـدومتريال، از جملـه غـدد رحمی احتماًلا از روز 25 به بعد انجام مي شود.
اختلالات مربوط به زايش يا قبل از زايش مانند سـخت زايی، جفـت مانـدگی، عفونـت، ترومـا و… در تـأخير ترميم آندومتريوم نقش دارند.
ج) شروع مجدد فعاليت تخمدان:
به دليل دوره طولانی مهار ناشـی از اثـر بازگـشتی منفی پروژسترون که هنگام آبـستنی از جـسم زرد و جفـت ترشح مي شود، هيپوفيز بعد از زايمان مقاوم مـي شـود و اين حالت را با نشان ندادن واکـنش نـسبت بـه تزريـق GnRH نشان مي دهد. (اينحالت به مرور زمان بتـدريج از بين ميرود).
اولين اوولاسيون اغلب بدون علائم رفتاری استروس است و اوولاسيونهای بعدی بطور اجتناب ناپذيری در رابطه با علائم رفتاری استروس مي باشند.
رشد فوليکولر را غالبا مي توان قبل از اولين تخمک گـذاری تـشخيص داد. در ايـن مرحلـه بعـد از زايمـان تخمدانها اغلب چند فوليکول درشت دارند که تخمـک گـذاری نکرده و زود تحليل میروند و نبايد آنهـا را بـا کيـستاشتباه کرد.
اولين سيکل بعد از شروع فعاليت تخمدانی، بـه علـتکوتاه بودن فاز لوتئال اغلـب کوتـاه و 16 تـا 15 روز است. اين احتمال وجود دارد که بعضی از ايـن سـيکلها در رابطه با شکل گرفتن فوليکولهای لـوتئينی باشـد کـه شبيه جسم زرد طبيعی عمل مي کنند. ايـن فوليکولهـا بـه علت اينکه کمتر از 5/2 cm قطر دارنـد کيـست نيـستند و باقی نمیمانند و مانع اعمال توليد مثل نمیشوند.
روش تعيين برگشت فعاليت سيکليک:
- حالات غير طبيعـی حـوالی زايمـان: تمـام مـشکلات زايمانی، فعال شدن تخمدان را عقب مي اندازند.
- ميزان توليد شير: توليد شـير زيـاد ممکـن اسـت فاصله زايش تا اولين اوولاسيون را طولانی کند.
- تغذيه: تغذيه نامناسب (بخصوص کمبود انـرژی) در خلال اواخر آبستنی و بعد از زايمان مي توانـد فعاليـت سيکليک را به تأخير بيندازد.
- تعداد زايش: تليسهها از حيواناتی که چند بـار زائيدهاند مدت طولانی تری آسيکليک باقی ميمانند.
- فصل سال: افزايش طول ساعات نـور روزانـه اثـر خوبی در شروع فعاليت سيکليک دارد.
- تعداد دفعات شيردوشی: سرعت برگشت بـه فعاليـتسيکليک بطور فاحشی با دفعات شيردوشـی و مکيـده شـدن پستان نسبت عکس دارد.
معلوم شده شير دادن کـه بازگـشت فعاليـت چرخـهای تخمدان را به تأخير مي اندازد، اثرش را با تغيير آزاد شدن GnRH و LH در اثـر آزاد شـدن پپتيـدهای افيـونی (opioid) اعمال ميکند.
د) حذف آلودگيهای باکتريائی:
هنگام زايمان و بالافاصـله بعـد از آن فـرج شـل و گردن رحم باز است و به همين دليل بـه باکتريهـا فرصـت ميدهد که وارد مهبل شده و از آنجا به رحم بروند.
ـ باکتريهای مختلفی از محوطه رحم جـدا کـردهانـد از جمله:
اســترپتوکوک ـ اســتافيلاکوک ـ اشرشــياکلی ـ اکتينوميسيس و…
ـ خون باقی مانـدههـای سـلولی و بافـت جـدا شـده برجستگيهای آندومتر، محيط مناسبی بـرای رشـد باکتريهـا ايجاد مي کند ولـی در اغلـب مـوارد باکتريهـا رحـم را اشغال نکرده و متريت ايجاد نمیکنند.
ـ بطور خلاصه عواملی که باعث حذف باکتريها در رحـم ميشوند عبارتند از:
1ـ جدا شدن فيزيکی مربوط به نکـروز و کنـده شـدن سطح کارانکلها
2ـ خروج فيزيکی آنها در رابطه بـا انقباضـات ممتـدرحم، با جمع شدن آن و خروج لوشيا
3ـ فعاليت فاگوسيتوز لوکوسيتهائی که به داخل رحم مهاجرت ميکنند.
ـ عواملی که مانع حذف باکتريها مي شوند:
- شدت آلودگی باکتريائی: زياد بودن آلـودگي ممکـن است بر مکانيسمهای دفاعی طبيعی چيره شود.
- چگونگی فلوباکتريائی: باکتريهای گـرم منفـی بـی هوازی اجباری مانند فوزوباکتريوم نکرو فوروم و انواع باکتروئيـدس بـا عفونتـهای گـرم مثبـت هـوازی همکـاری ميکنند.
- تأخير در جمع شدن رحم
- باقی ماندن جفت
5) وارد شدن ضربه به رحم هنگام زايمان
6) بازگشت فعاليت چرخهای تخمـدان: بـا زود برگـشتن حيوان به سيکل فحلی، حداکثر استروژن زودتـر بـه دسـت ميآيد که به دفع باکتريها کمک مي کند.
هورمونها:
الف)هورمونهای مترشحه توسط غده هيپوفيز:
اين هورمونها عبارتند از:
:FSH (1
ترشح اين هورمون برای رشد فوليکول (تا زمان تشکيل فوليکول گراف حاوی تخمک بارور)ضروري مي باشد،ولی نمیتواند باعث آزاد شدن تخمک شود.
ترشح FSH بـا ترشـح پروژسـترون از جـسم زرد و يـا استروژن از سلولهای تک داخلی فوليکول نسبت عکـس دارد. يعنی بالا رفتن ميزان استروژن و يا پروژسترون باعث حالت
فيدبک منفی بر هيپوتالاموس برای ترشح FSH ميشود.
:LH (2
اين هورمون باعث آزاد شدن تخمک از فوليکـول گـراف مي شود. همچنين در تشکيل و رشد جسم زرد از باقی مانده فوليکول گراف اثر مستقيم دارد.
ترشح مدام LH جهت فعاليت جسم زرد(بقاء جـسم زرد) ضروری ميباشد FSH – و LH را مجموعًا »گنادوتروپين« مينامند.
3)اکسی توسين:
اين هورمون دو اثر دارد:
1ـ در پستان باعث تحريک و ترشـح پـرولاکتين شـده و باعث ترشح و رها شدن شير از پستان ميشود.
2ـ وقتی جنين به دهانه سـرويکس برخـورد مـي کنـد باعث تحريک و ترشح اکسی توسين مي شود آه بـا اثـر بـر ماهيچههای صاف رحـم، در زمـان زايمـان باعـث حرکـات ريتميک و انبساطی (Contraction) شديد مي شود.
4) پرولاکتين:
اين هورمون همراه با گلوکوکورتکوئيدها، باعث ترشح شير در داخل پستان مي شود.
: ACTH (5
اين هورمون از هيپوفيز ترشح شده و بر بخـش قـشری آدرنـــال اثـــر مـــي آنـــد و باعـــث آزاد شـــدن گلوکوکورتيکوئيدها شـده کـه سـبب گلوکـوژنز در کبـد ميشود.
گلوکوکورتيکوئيدها باعث زايمان در گاو مـي شـوند.
(هر زمان تزريق شود سقط مي دهد)
ـ گلوکوکورتيکوئيدها = بتامتـازون ـ دگزامتـازون و…
6) وازوپرسين:
اثر اصلی اين هورمون بر کليهها جهـت کـنترل غلظـت خون مي باشد، ولی در دستگاه توليد مثل، پـس از زايـش با ايجاد انقبـاض در مويرگهـا از خـونريزی جلـوگيری ميکند.
ب)هورمونهای مترشحه از تخمدان:
1)استروژن:
اين هورمون توسط سلولهای تک داخلی فوليکـول گـراف ترشح شده و باعث کم شـدن FSH و بـالا رفـتن ميـزان LH ميشود.
استروژن باعث تغييرات زيادی در حيوان مـي شـود آـه عبارتند از:
- a) بروز کليه علائم فحلی
(b بروز علائم ثانويه جنسی (بزرگ شدن پستان و…)
ـ دو روز قبل از فحلی مقدار استروژن بـه بـالاترين حد خود مي رسد و در روز فحلی ميزان آن شروع به کـاهش ميکند.
(استراديول17 B+ استرون + استريول = استروژن)
2) پروژسترون:
اين هورمون از جسم زرد و جفت ترشح مي شـود و عمـل مهم آن نگهداری آبستنی است.
پروژسترون در گاو فقط از جسم زرد ترشـح مـي شـود، ولی در گوسفند پس از گذشـت 4 مـاه ابتـدای آبـستنی، مرکز ترشح اصلی پروژسترون جفت مي شود.
ـ پروژسترون اثر مهاری بر گنادوتروپينها (LH/FSH) دارد.
ـ نقش پروژسترون:
1ـ عدم فحلی
2ـ نگهداری سيکل (با اثر فيدبک منفی بر
گنادوتروپينها)
3ـ نگهداری آبستنی (با بسته نگه داشتن Cervix)
4ـ غدد رحمی را فعال مي کند تا شير رحمی ترشح کنند.3) ريلاکسين:
اين هورمون توسط جسم زرد و جفت ترشـح مـي شـود و هنگام زايش موجب منبسط شدن ماهيچههای لگـن خاصـره و باز شدن سرويکس مي شود.
تغييرات هورمونی در خلال سيکل استروس:
فعاليت تخمـدانی اساسـا توسـط هورمونهـای FSH و LH
مترشحه از هيپوفيز قدامی کنترل مي شـود. ايـن هورمونهـا (FSH و LH) به نوبه خـود بـدنبال عمـل هورمـون GnRH مترشحه از هيپوتالاموس و انتقال آن به هيپوفيز قـدامی از طريق سيستم باب هيپوفيزی آزاد مي شوند.
ـ هورمون FSH مسئول رشد اوليـه فوليکولهـا بـوده وهورمون LH موجب بلوغ نهائی و اوولاسـيون آنهـا شـده و نيـز محـرک تـشکيل و بقـاء جـسم زرد مـي باشـد. (اثـر لوتئوتروپيک)
ـ ترشح اين دو هورمون در زمان استروس بـه حـداکثر
ميزان خود مي رسـند. (اوولاسـيون 24 سـاعت پـس از اوج ترشح LH/FSH انجام ميگيرد)
رشد فوليکولی و بلوغ آن با افزيش توليد استروژن و بالا رفتن مقدار آن در شروع حرارت جنسی ايجاد مي شـود. اين حالت موجب تحريک محـور هيپوتـالاموس / هيپـوفيز در جهت آزاد کردن حداکثر LH برای رشد نهائی فولکيـولی و اوولاسيون مي گردد.
دومـين نقطـه اوج ترشـح اسـتراديول 6 روز بعـد از استروس اتفاق مي افتد که اهميت آن مشخص نيست.
ـ جسم زرد حاصـله از فوليکـول پـاره شـده توليـد پروژسترون مي نمايد. (پروژسـترون اثـر مهـاری بـر ترشـح گنادوتروپينها دارد).
ـ پروژسترون 3 – 4 روز بعـد از اسـتروس از مقـادير
پايه به حداکثر ميزان خود که حدود روز 8 باشد رسيده و تا روز 16 تا 17 به همان ميزان بـاقی مـي مانـد و از روز 18 خيلی سريع کاهش مي يابد.
وقتی مقدار پروژسترون تا حد خيلی کـم پايـه کـاهش مي يابد، مهار هيپوفيز قدامی برداشته مـي شـود و آزاد
شدن ناگهانی گنادوتروپينها (GnRH) را باعث مي شود.
ـ پروژسترون در کنترل فعاليـت سـيکليک نقـش اساسـی دارنــد زيــرا ايــن هورمــون روی محــور هيپوتــالاموس / هيپوفيز در جهت جلـوگيری از آزاد شـدن گنـادوتروپين اثر فيدبک منفی بجا مي گذارد.
ـ حيات جسم زرد بـا آزاد شـدن مـواد لوتئوليتيـک (2(PGF مترشحه از رحم خاتمه مي يابد. هنگامی که در غيـاب آبستنی، آندومتريوم حدود 14 روز تحـت تـأثير پروژسـترون قــرار گرفتــه باشــد، 2PGF از طريــق ســرخرگ تخمــدانی مستقيما به وريد رحمی منتقل مي شود.
همچنانکه جسم زرد شروع به تحليل مي نمايد، اثر فيدبک منفی پروژسترون از روی محـور هيپوتـالاموس / هيپـوفيزی برداشته شده و متعاقبًا بر سرعت تـراکم LH/FSH و رشـد فوليکولی و سنتز اسـتراديولB17 افـزوده شـده و بـدين ترتيب اوج ترشـح FSH و LH بـا کامـل شـدن فوليکـول، اوولاسيون و تشکيل جسم زرد جديد همراه مي گردد.
چرا کارن :
تمامی دامداران و کشاورزان عزیز پیرو راهکارهایی هستند که بتوانند هزینه های تولید خود را کاهش دهند.
هدف گروه دامپروری کارن تولید تجهیزات و ماشین آلات دامپروری می باشد که باعث کاهش هزینه های تولید و افزایش بهره وری دامداران و کشاورزان شوند.
سابقه بلند مدت مدیران مجموعه باعث اعتماد و وفاداری مشتریان عزیز نسبت به محصولات و خدمات کارن شده است .
برای تماس با گروه دامپروری کارن اینجا کلیک کنید
سیاست های گروه دامپروری کارن