بروسلوز (سقط جنين واگير)
بروسلوز (سقط جنين واگير)
عامل بيماری بروسلوز در گـاوان يـک بـاکتری بنـام بروسلا آبورتوس و در گوسفند باکتری بنـام بروسـلا ملـی
تنيس مي باشد.
آلودگی در هر سـنی مـی توانـد اتفـاق بيفتـد ولـی
حساسيت دامها در سن بلوغ جنسی افزايش می يابد. بروسلا
آبورتوس به رحم آبستن، پـستان، بيـضه و غـذد جنـسی و
غدههای لنفاوی تمايل دارد.
در ماده گاوان بالغ غير آبستن، ميکروب در پـستان
جايگزين می شود و پس از آبستنی، رحم و جفت را آلـوده
میکند.
در گوساله ها به علت عدم بلوغ جنسی در اکثر موارد
بروسلا پس از مدت کوتاهی بدن را ترک می کند ولی عفونت
در گاوان بالغ دوام دارد.
طرز انتقال:
منشا اصلی عفونت، ترشحات رحمی و اندمهای جنين سقط
شده است آه دو هفته پس از سقط جنـين دفـع بـاکتری از
مهبل کم و سپس قطع میشود ولی ناقل باقی میمانند.
راه ديگر دفع باکتری از طريق شير مي باشد کـه در
اواخر دوره شيرواری دفع ميکروب بيشتر است.
مهمترين راه دخول ميکروب به بدن، دستگاه گوارشـی
است اما ميکروب می تواند از راه مخاطات بويژه مخاط چشم
و خراش پوست و حتی پوست سالم، وارد بدن شود.
دم ماده گاو که به ترشحات رحمی آلوده باشـد، اگـر
به چشم يا پوست گاوهای سالم تماس يابـد، باعـث سـرايت بيماری می شود. همچنين اين بيماری مـی توانـد از طريـق
ماشينهای شيردوشی و از راه اسـپرم و جفـت گيـری نيـز
منتقل شود.
علائم بيماری:
سقط جنين از ماه پنجم به بعد، نـشانه اصـلی ايـن
بيماری است . سپس تاخير در باروری و گـاهی نـازائی و
تورم رحم که از عوارض عادی سقط است.
جفت خيزدار است و کوريون ضخيم و حاوی لکه های چرم
مانند است و در کوتيلودوا آثار نکروز ديده میشود.
پيشگيری :
اصول پيشگيری از بيماری بروسـلوز عبـارت اسـت از
شناسايی دامهای آلوده و خـارج سـاختن آـا از گلـه و
ايجاد مقاومت در دامها بوسيله واکسيناسيون.
معموًلا تلي سهها را در سن ٣ تا ٨ ماهگی مايه کـوبی
میکنند ولی گوسالههای نر را واکسن نمیزنند.
بيماری بروسلوز شديدًا زئونوز می باشد و انسان با
مصرف شير آلوده يا در اثر تماس با حيوانات عفـونی در
هنگام زايمان آلوده میشوند.
علائم آن در انسان عبارت است از تب متناوب، عـرق
کردن شبانه و دردهای مفصلی.
تشخيص بيماری بروسلوز:
تشخيص بيماری از طريق آزمايش خـون بـرروی گـاوان
ماده و جنين سـقط شـده آـا و آزمـايش حلقـه (Ring test) برروی مخلوط شير گاوداری (حداقل به تعداد ١٢ تست حلقه
در سال است .
Ring test: يک ميلی ليتر شير چربی نگرفته را در لوله
باريکي ريخته و يک قطره پادگن رنگـی (بروسـلای کـشته
همراه با رنگ هماتوکسيلين ) بـه آن مـی افزاينـد و خـوب
مخلوط می کنند و پـس از يـک سـاعت در گرمـای ٣٧ درجـه
سانتیگراد قرار میدهند.
در صورتيکه پـادتن در شـير وجـود داشـته باشـد،
باکتریهای رنگين را جمع می کند و همراه چ ربی شير به سطح
میآيد و حلق رنگينی در سطح ايجاد می شود. اين آزمايش
را با مخلوط شير گاواداری انجام مـی دهنـد و در صـورت
آلوده بودن، به آزمايش انفردای گاوان میپردازند.
بوتوليسم
بوتوليسم:
عامل اين بيماری يک باکتری بیهـوازی از خـانواده باسيلاسه بنام کلستريديوم بوتولينـوم مـي باشـد . ايـن
عارضه در واقع نوعی مسموميت است آه پرنـدگان بـسيار
به آن حساسند.
پاتوژنز:
پس از بلع عامل بيماری، زهرابه از جـدار روده هـا
میگذرند و وارد جريان خون و لنف میشوند. هماگلوتينين
موجود در زهرابه آنرا در برابر آنزيمهای گوارشی حفظ
میکند.
از طريق خون، زهرابه به اعصاب سطحی می رسد و عضلات
شل و فلج می شوند و در اثـر فلـج شـدن عـضلات تنفـسی،
بيمار میميرد.
علائم بالينی:
در اين بيماری تب وجود ندارد و بيماری منظره فلج
رو به پيشرفت را مجسم مـی کنـد . ضـعف و فلـج عـضلات از
پاهای عقب شروع می شود و تا پاهای جلو و سـر و گـردن
توسعه میيابد. تلوتلو خوردن ـ لغزيدن ـ نـاتوانی در
برخاستن از آثار اين بيماری است.
دام مبتلا روی جناغ سـينه مـی خوابـد و سـر را روی
زمين و يا به لوی خود تکيه می دهد که بی شـباهت بـه
فلج پس از زايمان نيست.
زبان فلج شده و از دهانش خـارج مـی شـود و حيـوان
قادر به جويدن و بلـع غـذا نيـست و بـزاق از دهـانش
سرازير میگردد.
فلج عضلات سينه در اواخر بيمـاری منجـر بـه تـنفس
شکمی میشود.
در اين بيمـاری شـاهد کـاهش حـساسيت و هوشـياری
حيوان نيستيم.
اين بيماری را بايد از بيماری فلج پس از زايمـان
و بيماری هاری تفريق داد.
درمان:
جهت درمان می توان از مسهل ها جهت خـروج زهرابـه و
برخی از داروهای محرک اعصاب اسـتفاده کـرد کـه گـاهی
موثرند.
تب کيو Fever Q
Q Fever تب کيو
تب کيو يک بيماری مشترک می باشد و مخـزن اصـلی ايجـاد
عفونت در انساا، گوسفند، گاو و بز میباشند.
عامل اين بيماری ريکتيزيا می باشد که حدواسـط بـين
باکتری و ويروس است کـه از نـوع کوکـسيلا بنـام کوکـسيلا بورنيتی (C.burnetii) میباشد.
گاوـ گوسفند ـ بز ناقالان سـالم کوکـسيلا هـستند و در
اثر آلودگی با آن هيچگونه علائم کلينيکی نشان نمـی دهنـد
فقط هنگام زايش مقدار زيادی ميکروارگانسيم همراه جفت و
ملحقات ديگر جنين به محيط خارج ترشح مـی شـود آـه منـشا
آلودگی میباشند. از طريق شير هم کوکسيلا دفع میشود.
سگ نيز با ب لع جفت گاو و گوسفند آلـوده، تـا مـدتها
ميکروارگانيسم فعال را همراه مدفوع بخارج دفع میکند.
با آنکه تصور می رفت که کوکسيلا ها برای دامها بيماری
زا نيستند ولی گزارشاتی در مورد سقط جنين در گوسفند و
بز وجود دارد.
انسان تنها ميزبانی اسـت کـه بـه کوکـسيلا بـورنيتی
حــساسيت زيــاد دارد و در اثــر آلــودگی علائــم کلينيکــی
بيماری را نشان می دهد و حتی باعث مرگ افراد ضـعيف مـی –
شود.
علائم بالينی در انسان:
اين بيماری در انسان به طور ناگهانی ديـده مـی شـود
وبه صورت حاد بروز می نمايد. تـب از علائـم مهـم بيمـاری
است. که از چند روز تا دو ـ سه هفته بـه صـورت مـداوم وجود دارد . لرزش و بی حالی و سردرد در ناحيـه پيـشانی
به همراه درد گرفتن و ترس از نور و سـفتی عـضلات گـردن و
سوزش چشم و ترشـح اشـک از جملـه علائـم ايـن بيمـاری در
انساا میباشد.
اگر بيماری به شکل پنومونی تظاهر کند سرفه هم وجود
دارد. ولی برخلاف سـاير عفو نتـهای ريکتيزيـائی بثـورات
جلدی در عفونت با C. burnetii در انسان ديده نمیشود.
طرز انتقال بيماری:
کوکسيلا در حيوانات پس از يک گردش کوتاه داخـل رگـی
در غدد لنفاوی و شيری پستان و جفت حيوان جايگزين شـده
و از طريق شير و ترشحات رحمی بخارج پراکنده میشود.
دو راه انتقال مهم C. Burnetii بـه انـسان وجـود دارد : اولی از طريق گوارشی و راه دوم که مهمتر می باشد، تنفسی
است. انساا می توانند در اثر تماس مستقيم بيماری را به
يکديگر منتقل کنند.
ولی در انتقال بيماری از حيـوانی بـه حيـوان ديگـر
علاوه بر راه گوارشی ـ تنفسی ـ تناسـلی، از طريـق کنـه
نيز بيماری منتقل می شود که مهمترين راه انتقال هم همـين
کنهها میباشند.
اپيدمی اين بيماری در انسان همزمـان بـا فـصل زايـش
حيوانات بومی منطقه است و تقريبًا يک بيماری شـغلی مـی –
باشد.
چون کوکسيلا برای مدت زيادی در اعضاء آلوده به خصوص
پستان ، طحال ، کبد و کليه ها باقی می مانـد ، کـارگران
کشتارگاهها در معرض اين آلودگی قرار میگيرند.
پستان مبتلا و شير آلوده به اين کوکـسيلا وضـع غيـر
عادی ندارند.
در فصل زايش معمولا پلاسنتاهای دامهای آلوده به وفور
برروی زمين وجود دارد که بوسيله سگها و يا خود گاوهـا
و گوسفند ان بلعيـده مـی شـوند و از طريـق مـدفوع باعـث
پراکندگی کوکسيلا در منطقه می گردد که همـراه بـا بـاد و
هوا در منطقه پخش میشوند.
شيوع بيماری در مردها بيشتر از زاست و نسبت آن بـا
زياد شدن سن و ضعيف شدن بدن افزايش میيابد.
کنترل و پيشگيری:
بهترين راه پيشگيری، از بين بردن پلاسنتاهای حيوانـات
بعد از زايش و جلوگيری از خوردن آن توسط سگ و يا خـود
گاوان و گوسفندان میباشد.
به هيچ وجه نبايد از مدفوع اين دامهـا جهـت توليـد
کود کشاورزی استفاده نمود . همچنين شير اين دامها را بـه
هيچ وجه نبايد به صورت خام مصرف آرد و حداقل می بايـست
به مدت ٣٠ دقيقه جوشانده شود.
سل (توبرکولوز)
سل (توبرکولوز):
سل يک بيماری مشترک بسيار خطرناک اسـت و عامـل آن مايکوباکتريوم بوويس است . در جاهايی که پرورش گاو به
طور متفرق انجام مـی شـود، ايـن بيمـاری شـيوع زيـادی
ندارد.
در استاای جنوبی کشور کمتريـن ميـزان شـيوع و در
لرستان بيشترين شيوع را دارد (در همدان و کرد ستان بـه
ترتيب دومين و سومين شيوع را دارند)
طرز انتقال بيماری سل:
طرز انتقال بيماری سل بيشتر تنفسی است ولی از راه
گوارشی و تبادلات جنسی و جلدی هم میتواند منتقل شود.
علائم بالينی:
بدليل موضعی شدن جراحات سلی در مناطق مختلف بدن و
همچنين مزمن بودن آن، تشخيص درمانگاهی سل مشکل است.
لاغری تدريجی (همراه با هيچ بيماری ديگری )، همـواره
بايد گمان ابتلا به سل را برانگيزد.
کم وزياد شدن اشتها،جلاي غير طبيعي موها و نوسـان
گرمای داخلی بدن، اغلب در اين بيماری رخ مي دهد.
ابــتلاء ريــوی بوســيله ســرفه مــزمن در اثــر
برنکوپنومونی مشخص می شود. سرفه ها، صدادار نيستند و
فقط گاهی يکی دوبار عارض می شوند آـه اغلـب آهـسته ،
کوتاه و مرطوب مي باشند و به آسانی در اثر فشار ويا
در اثر کار و حرکت (مخصوصا صبح زود و در هـوای سـرد )
بوجود میآيند.
درمراحل پيشرفته که ريه مبتلا مي شود ، تنگـی نفـس
توام با افزايش تعداد و عمق تنفس آشکار است.
بزرگ شدن غدد لنفاوی مدياستن گاها ديـده مـی شـود . گاهی اورام پستان سلی هم وجود دارد آه اکثرًا پـس از
زايمان اين علائم خود را نشان میدهند.
تشخيص بيماری سل:
به علت اهميت بيمـاری سـل در انتقـال بـه انـسان،
تشخيص دقيق اين بيماری در دامداری ها بسيار مهـم مـی –
باشد. جهت تشخيص بيماری سل از تستی موسـوم بـه تـست
توبرکولين استفاده میشود.
يک دهم ميلی ليتر PPD رقيق به صـورت بـين جلـدي در
ناحيه گردن تزريق می کنيم. در ابتـدا مـوی قـسمتی از
وسط گردن را می تراشند و سپس ضخامت پوست را بـه طـ ور
دقيق اندازه گيری آرده و يادداشت می نمايند . پس از ضد
عفونی نمودن محل، مقدار ١/٠ ميلی ليتر PPD را بين پوست
تزريـق مــیکننــد و پــس از ٨۴ سـاعت ضــخامت پوســت را
اندازهگيری مینمايند.
اگر ضخامت از دو برابر تجاوز کند، واکنش را مثبت
و اگر کمتر از ۵/١ برابر باشد ،آن را منفی محسوب کرده
و بين اين دو حالت را مشکوک مینامند.
شاربن = سياه زخم = آنتراکس
شاربن = سياه زخم = آنتراکس
عامل ايـن بيمـاری يـک بـاکتری هـوازی اسـت بنـام باسيلوس آنتراسـيس آـه نـشخوارکنندگان بـويژه گـاو و
گوسفند و بز فوقالعاده به اين بيماری حساس هستند.
انسان نسبت به عامل بيماری شاربن حساس است و در
اثر تماس با حيوااي آلوده به اين بيمـاری مبـتلا مـی –
شود.
وقتی هاگ باکتری همراه با علوفه توسط حيوان بلعيده
مي شود، بزودی به فرم رشته ای تبديل می گردد و بوسيله
کپسولی محافظت می شود که اين فرم رشته ای در مخاط حلق و
يا روده ايجاد خيز کرده و سپس به عقـده هـای لنفـاوی
رفته و در آنجا تکثير مي يابد وبه خون و طحال میرود.
راه انتقال:
اين بيماری از طريـق گوارشـی ـ تنفـسی و جراحـات
پوستی منتقل میشود.
ميکروب شاربن به طور مستقيم از حيوان آلـوده بـه
حيوان سالم منتقل نمـی شـود . ايـن ميکـروب در بافتـهای
حيوان مبـتلا وجـود دارد و کمـی قبـل از مـرگ از راه
ترشحات مختلف به خارج دفع میشود.
همچنين لاشه حيوانات تلف شده اگر کالبدشکافی شود و
يا در دسترس پرندگان و حيوانات شکاری مثـل سـگ قـرار
گيرد، به طور وسيعی ميکروب را در خـاک پراکنـده مـی –
کند. همچنين اين باکتری مـی توانـد بوسـيله جريـان آب،
حشرات و يا مدفوع دامها مبتلا انتقال يابد.
علائم بالينی:
فرم فوق حاد بيماری طی يک تا دو ساعت و فرم حاد
آن طی ۴٢ ساعت باعث مـرگ حيـوان مـی شـود . در نتيجـه
جلوهای از يک مرگ ناگهانی را به نمايش میگذارد.
دام مبتلا دچار تب شديد همراه با افزايش ضربان قلب
و تنفس و پرخونی مخاطات می باشد. اين دامها افـسرده و
بیحال و دچار اسهال مي باشند واز طريـق ادرار خـود، خون دفع می کنند که به اين حالت هماچوری يا خـون شـاش
نيز می گويند. گاهی جراحات خيزدار (در اطـراف گلـو و
جناغ سينه) و وجود خون در شير نيز ديده میشود.
علائم کالبدگشايی:
لاشه دامهای تلف شده در اثر شـاربن فاقـد صـلابت و
سفت شدگی هستند و خيلی زود گازدار می شوند و از تمـام
منافذ طبيعی بدن خون تيره به خارج ترشح مـی شـود کـه
اين خون در مجاورت هوا منعقد نمیشوند.
در اين بيماری به هيچ وجه نبايد اقـدام بـه بـاز
کردن لاشه نمود ولی اگر باز شود، طحال که کـاملا حالـت
لجنی پيدا کرده مشهود است . همچنين وجو د خون در مثانـه
ـ ادم زيرپوستی و بزرگ و پرخون بودن عقده های لنفاوی
ديده میشود.
شاربن موضعی وقتی بروز می کند کـه آلـودگی از راه
پوست انجام شده باشد . اين حالت در انسان بيـشتر ديـده
میشود و در دامها کمتر بروز مینمايد.
علت مرگ مربوط به زهرابه ای است که در بدن توليـد
میشود.
تشخيص تفريقی:
بيماری شاربن را می بايـست از عـوارض زيـر تفريـق
داد.
١) صاعقه زدگی:
در اين عارضه مانند شاربن مرگ ناگهانی رخ می دهـد
ولی معمولا با سوختگی مـو و پـشم حيـوان همـراه اسـت .
همچنين با توجه به سابقه وجود طوفان و رعد و برق مـی –
توان به اين عارضه میبرد.
- مارگزيدگی
اين عارضه نيز باعث مرگ ناگهانی مـی شـود ولـی در
اطراف محل گزش تورم موضعی و قرمزی ايجاد میشود.
- شاربن علامتی حاد:
در شاربن علامتی، تورم گازدار ايجاد می شود که در
شاربن وجود ندارد . همچنين دارای انعقاد خون مـی باشـد
که اين عارضه در شاربن ديده نمیشود.
۴) بابزيوز:
در اين بيماری همانند بيمادی شاربن خون شاش وجـود
دارد ولی پرخونی مخاطات در آن ديده نمیشود.
۵) لپتوسپيروز
پيشگيری:
به هيچ وجه لاشه حيوانات مبتلا را نبايد باز نمـود . اين لاشه ها را فورًا می بايست در گودالی که ح داقل ٢ متر عمق دارد دفن کرد و روی آنرا با مقـدار زيـادی آهـک
زنده پوشاند و ضمنًا به طور جـدی بـا حـشرات مبـارزه
کرد.
جهت پيشگيری از بروز بيمـاری شـاربن مـي بايـست
دامها را واکسيناسيون نمود که ايجاد ايمنی در به مدت
يکسال می کند و هرسال آه در اوايل بهـار بايـد تکـرار
شود.
درمان:
جهت درمان شاربن می توان از آنتـی بيوتيکهـای قـوی
مانند پنیسلين (به ميزان ۵ ميليون واحـد ـ دوبـار در
روز) و يا استرپتومايسين (به ميـزان ٨ تـا ١٠ گـرم در
روز عضلانی ) و يا اکسی تتراسيکلين (بـه ميـزان ۴ ميلـی
گرم به ازاء هر کيلو وزن بدن در روز بـه مـدت ۵ روز)
استفاده نمود که البته در مراحل پيشرفته بيمـاری بـی –
اثر هستند.
شاربن در انسان:
انسانها بيشتر در اثر نفوذ عامل بيمـاری از طريـق
خراشهای پوستی آلوده می شوند. ولی گاهـًا از راه تـنفس
و يا گوارش نيز مبتلا میشوند.
شاربن جلدی انسان با ايجاد جوش بی درد در محل دخول
- ميکروب آغاز می شود که به سرعت گسترش يافته و به قرحه
- ای (که اطراف طاولهای کوچک رااحاطه کـرده )تبـديل مـی
- شود.اين جراحات ايجاد نکروز قرمز تيره و سياه رنگ می
آند.
- در اثر زهرابه ميکروب، خيز وسيع و تب ايجاد مـی
شود ولي اين بيماری در انسان اغلب درمان پذير است.
در شارب ن تنفسی ابتدا آثـاری ماننـد سـرماخوردگی
اتفاق می افتد. ولی بزودی به بيماری شديد ريوی تبـديل
میشود. دراين نوع آلودگی ميزان تلفات زياد است.
شاربن گوارشی (که نادر است )در اثر خـوردن گوشـت
حيوان آلوده ايجاد مي شود و باعث بروز تب شديد، نفـخ
شکم ، دل درد و اسهال خونی شده که معمـولا فـرد مبـتلا
تلف میشود.
شاربن علامتی = پاسياه Leg Blac
شاربن علامتی = پاسياه Black Leg
عامــل ايــن بيمــاری يــک بــاکتری بــی هــوازی بنــام کلستريديوم شوای می باشد که در درجـه اول در گاوهـای ۶
- ماهه تا دو ساله و سپس در گوسفندان ايجاد بيماری می
کند.
طرز انتقال:
دامها در اثر خوردن علوفه آلوده به هاگ بـه ايـن
بيماری مبتلا مـی شـوند کـه در روده تکثيـر مـی يابنـد . همچنين دامها می توانند از راه جراحات پوستی يـا مخـاطی
به طور مثال در هنگام پشم چينی و قطع دمبه و يـا پـس
- از زايمان از طريق فرج و مهبل به اين بيماری مبـتلا
شوند.
پــس از ورود عامــل بيمــاری بــه داخــل بــدن ،در
بافتهايی مانند کبد ـ طحـال و مخـصو صًا عـضلات جـايگزين
شده و توليد توکسين و در ايت تخريـب بافتـهای مـذکور
را مینمايد.
علائم بالينی:
اين علائم عبارتند از لـنگش مـشخص (در اثـر تـورم
گازدار عضلات ناحيه شـانه و عـضلات ناحيـه ران آـه بـه
هنگام ملامسه وجود گاز را می توان در آا احـساس نمـود )
و ورم عضلانی (که در ابتدا گرم و دردنـاک اسـت و سـپس
سرد و بدون درد میشود).
اين دامها اکثرًا به لو می خوابند و پـای مبـتلای
خود را به طور کشيده به سمت خارج میکشند.
- پوست ناحيه مبتلا تغيير رنگ پيدا می کند وترک مـی
خورد. همچنين تب شديد، کسالت و بی حالی ، بی اشـتهايی و
- قطع نشخوار و افزايش تعداد ضربان قلب نيز مشاهده می
شود.
در صـورت خــونگيری، بــرخلاف بيمــاری شــاربن شــاهد
انعقاد سريع آن میباشيم.
آثار کالبدگشايی:
علائم کالبدگشايی عبارت است از نفخ و گنديدگی لاشه
و وجود و خروج کف خون آلوده از مخرج و منخرين.
درمان:
استراتژی درمان براساس استفاده از آنتـی بيوتيکهـا
مانند پنی سيلين به ميزان ده هزار واحد برای هر کيلـو
گرم وزن بدن می باشد. اگر جراحات سـطحی باشـد، تزريـق
در داخل جراحات میتواند موثر باشد.
جهت پيشگريی مي توان از واکسيناسيون استفاده نمود
که در ١ ماهگی ـ ٢ ماهگی ـ٧ ماهگی و ١٩ مـاهگی تجـويز
میشود.
کامپيلوباکترفتوس
کامپيلوباکترفتوس:
اين باکتری دو تحت گونه دارد:
- کامپيلوبــاکترفتوس فتــوس کــه در ميــشها ايجــاد
بيماری میکند.
- کامپليوباکترفتوس و نراليس کـه در گـاوان ايجـاد
بيماری می کند و در واقع انگـل اجبـاری دسـتگاه
تناسلی گاوان میباشد.
بيماری در اثر جفت گيری و حتی تلقيح مصنوعی صو رت
میگيرد و در اثر آلودگی، عدم باروری در مـاده گاوهـا (در حدود ۴ ماه) اتفاق میافتد.
در اين هنگام يک نوع آندومتريت و سالپنژيت ايجـاد
میشود که چند هفته تا چنـد مـاه دوام دارد و در ايـن
مدت ماده گاو در اثر از بين رفتن نطفـه و يـا بواسـطه
سقط جنين، بارور نمیشود.
تشخيص:
بهترين روش جهـت تـشخيص بيمـاری، جداسـازی ميکـروب
وآزمايشات سرولوژی است.
در صورتيکه جنين سقط شده باشد، می تـوان بـا تهيـه
گسترش از کوتيلدوا، بيماری را تشخيص داد . همچنين مـی –
توان بـا انجـام دادن آزمايـشات سـرمی بـرروی ترشـحات
مهبلی، بيماری را تشخيص داد.
روش کار به اينگونه است که قطعه پارچـه اسـتريلی
را به مدت چند دقيقه در مهبل قـرار داده، سـپس آنـرا
خارج مي آنند وبا مقدار معينی سرم فيزيولـوژی اسـتريل مي آنند . در ايـت بـه وسـيله واکـنش الگوتيناسـيون
بيماری را تشخيص داده مي شود.
درمان:
جهـت درمـان مـیتـوان از آنتـی بيوتيکهـا ماننـد
تتراســيکلين ـ کلــرامفنيکس ـ اريترومايــسين ـ و
جنتامايسين استفاده کرد.
کراتيت عفونی – بيماری چشم قرمز
کراتيت عفونی – بيماری چشم قرمز
Kerato conjonctivitis
عامل بيماری کراتيت عفونی يک باکتری بنام مورکسالا
بوويس میباشد.
طرز انتقال بيماری:
اين بيماري در فصول گرم و خشک شيوع بيـشتری دارد . قرار گرفتن چشم به مدت طـولانی در معـرض نـور خورشـيد،
حضور مگسهای فراوان، تح ريکـات مکـانيکی ماننـد گـرد و
غبار از جمله عوامل مستعد کننده بـرای مورکـسلا بـوويس
میباشد.
انتقال ممکن است در اثر تمـاس مـستقيم گاوهـا بـا
يکديگر يا از طريق مگسها صورت بگيرد.
اين بيماری اکثرًا در گاوهـای کمـتر از ٢ سـال سـن
ديده مي شود . البته گاوهای مسن تر هـم مبـتلا مـ یشـوند
- ولی آثار درمانگاهی در گاوهای جوان بيـشتر بـروز مـی
کند.
علائم بالينی:
ترس از نور، تـورم ملتحمـه، ترشـح مخـاطی و چرکـی
فراوان از چشم و خيزدار شدن و کدر شدن قرنيـه پـس از
چند روز از جمله علائم مشخصه اين بيماري میباشد.
- اولين علامت، ريزش آب از چشم و بسته شـدن آن مـی
باشد. در ابتدای بيماری فقـط پرخـونی ملتحمـه چـشم و
ريزش اشک مشاهده می شود. خطوط بزرگ مرطوب از چـشم بـه
طرف فک کشيده شده اند.
اگر بيماری در اين مرحله درمان نشود، اغلـب بـه
طرف کراتيت و سپس زخـم شـدن قرنيـه پـيش مـی رود. درد
خيلی شديد است و حيوان سرخو د را به طرف چشم مبتلا خـم
- میکندو لاغری و کاهش توليد ناشی از درد جلب توجه مـی
کند.
گاهی فتق غشاء زيرين قرنيه توليد می شـود کـه در
اثر پاره شدن اطاق قدامی چشم ، حيوان بينايی خـود را
از دست میدهد.
پيشگيری:
جهت پيشگيری می بايـست بـا جمعيـت مگـس در فارمهـا
مبارزه نم ود. همچنين بايد از ايجاد گردو غبـار و قـرار
گرفتن گوساله ها بـه مـدت طـولانی در برابـر نـور شـديد
جلوگيری کرد.
درمان:
- بيماری اغلب به شکل خطرناکی در يک گله گـسترش مـی
يابد و بايد به طور مداوم مراقـب گاوهـايی کـه دچـار
ريزش چشم میگردند باشيم.
استراتژی درمان به صورت زير است:
- خارج کردن دام از مقابل تابش مستقيم وشديد نـور
خورشيد و نگهدای دامها در محيط محدود و سايه
- استفاده از پماد، پودر حاوی سولفاميدها و آنتـی
بيوتيکهـــايی ماننـــد نئومايـــسين، تتراســـيکلين و
کلرامفنيکل به مدت ۴ تا ۵ روز
- اســتفاده از بــیحــس کننــده هــاي موضــعی ماننــد
ليدوکائين و تتراکائين
۴) تجويز ويتامين A
کزاز
کزاز:
عامل اين بيماری يک بـاکتری از خـانواده باسيلاسـه بنام کلستريديوم تتانی است که يـک بيمـاری مـشترک مـی –
باشد. از جمله خصوصيات اين بيماری ازديـاد حـساسيت در
برابر تحريک ها و انقباض عـضلات و تـشنج اسـت . اسـبها و
انساا حساسترين و پرندگان مقاومترين موجودات نسبت بـه
کزاز هستند.
طرز انتقال:
ميکـروب کــزاز يکــی از باکتريهــای موجــود در خــاک (بويژه خاکهای زراعتـی ) اسـت . ايـن ميکـروب اغلـب در
مدفوع اسب وجود دارد . لذا خاکهائی که با مـدفوع اسـب
آلوده شده باشند احتمال آلودگی بيشتری دارد.
در نتيجه آلودگی زخمها و يا آلودگی بنـد نـاف بـا
کلستريديوم تتانی صورت می گيرد.زخمهـای کثيـف کـه حـاوی
اجرام خارجی بويژه خاک باشند، بيشتر موجـب ابـتلاء بـه
اين بيماری میشوند.
زخمهای عميق از زخمهای سطحی از نظر ايجـاد بيمـاری
خطرناکترند. ورود ميکروب از راه مجـاری تناسـلی هنگـام
زايش هم از راههای ابتلاء به کزاز میباشد.
پاتوژنز:
هاگهاي کزاز پس از دخول در زخم، در صـورت فـراهم
بودن شرايط، جوانه می زنند و اشکال رشـته ای را ايجـاد
میآنند آه در اثر تکثير ، ايجاد توکسين می کنند. ايـن زهرابه موجب تحريک بدون تنظيم سيناپس شده و در نتيجـه
انقباض عضلات بدون کنترل مغز میباشد.
ـ اگر زهرابه ا ز راه اعصاب به نخاع و مغـز برسـد،
کزاز رو به بالا رخ می دهد که علائم از انـدامهای خلفـی (که محل ورود ميکروب است ) شروع شده و به سمت بـالا مـی –
رود.
ـ اگر زهرابه از راه خون انتشار يابد، زودتر بـه
مغز و نخاع رسيده و کزاز رو به پايين اتفاق میافتـد و
نشانيها از قسمت ف وقانی بدن آغاز شـده وبـسوی پـايين
گسترش میيابد.
علائم بالينی:
اين علائم عبارتند از حساسيت زيـاد دام در برابـر
تحريکات عادی بطوريکه در اثر صدا و يا کمتريـن ضـربه و
حتی نور، انقباض شديدی در عضلات ظاهر میشود.
اين عضلات در ابتدا سفت و سپس دچار لرزش می شـوند .
انقباض ماهيچه های صورت موجب دشواری حرکات فک می شـود .
همچنين پلک سوم روی قسمتی از کـره چـشم رامـی پوشـاند . نمايان بودن پلک سوم (که با زدن چند ضـربه آهـسته بـه
صورت حيوان نمايان می شود)از مهمترين نـشانيهای بيمـاری
محسوب مي شود.
همچنين پاهای عقبي سفت و موجـب نااسـتواری در وضـع
ايستادن حيوان می شود و دم حيوان هنگام عقب رفتن و يـا
چرخيدن، افراشته است . حيوان گوشهای خود را راست نگه –
میدارد و منخرين حيوان اتساع پيدا کردهاند.
در ابتدای بيماری حيوان به خوردن و نوشيدن ادامه
میدهد ولی به زودی در اثر انقباض عضلات جوشی قادر بـه
انجام اين اعمال نيست و ريزش بزاق ديده میشود.
بيشتر اوقات يبوسـت وجـود دارد و ادرار در مثانـه
باقی می ماند. زيرا حيوان قادر نيـست وضـعيت ادرار را
به خود بگيرد.
راه رفتن برای حيوان مشکل می شود و همـواره در شـرف
افتادن است آه پس از افتادن اکثـرًا قـادر بلنـد شـدن
نيست.
در اثر انقباضات و تشنجات ،عضلات پاها به سمت عقب
و دستها به سمت جلو کشيده می شود و عرق فراوان بـدن را
خيس میکند.
تشخيص:
کزاز به اندازه ای از نظر درمانگاهی مشخص مي باشد
آه به ندرت می توان آنـرا بـا بيمـاری ديگـری اشـتباه
گرفت. نمايان بودن پلک سوم و سابقه جراحات اتفاقی يـا
اعمال جراحی جديد يا شاخ بری و يا يـافتن محـل زخـم از
مشخصات اين بيماری است.
اين بيماری را بايد از عوارض زير تفريق داد.
- مسموميت با استريکنين:
اين م سموميت در شرايط طبيعی در دامها کمتر اتفاق
میافتد، مگر در اثر تجـويز زيـاده از حـد ايـن مـاده
شيمايی بعنوان دارو.
در صورت وقوع مسموميت اغلب تعدادي از گـاوان در
يک زمان دچار می شوند ولی کزاز يـک بيمـاری انفـرادی
است.
- مننژيت مغزی- نحاعی:
مننژيت نيز باعث سفتی گردن و ا زديـاد حـساسيت در
برابر لمس بدن می شود ولی اين بيماری با سکون و خمودگی
توام است و در آن تحريک و ازديـاد حـساسيت در برابـر
صدا و حرکات ديده نمیشود.
- کمبود کلسيم و منيزيوم در گاوهای شيری:
در کمبود اين دوعنصر، انقباض عضله و تـشنج ديـده
میشود ولی پلک سوم نمايان نيست.
درمان کزاز:
جهت درمان می بايست دامها را در جايگاه وسيع و کم
نور و آرام نگهداری کرد و محل ورود ميکروب را يافتـه
و بافت فاسد شده را برداشت و محل زخـم را ضـد عفـونی
کرد و سرم ضد کزاز تزريق نمود.
برای از بين بردن ميکروب می توان از پنـی سـلين و
يا ساير آنتیبيوتيکها استفاده آرد.
برای آرامـش بخـشيدن بـه انقباضـات عـضلانی کلـرال
هيدراته يا کلروپرومازين به فواصل هـر ١٢ سـاعت بـه
مدت ٨ تا ١٢ روز به ميزان ٨/٠ ميلی گرم بـه ازای هـر
کيلو وزن بدن از راه وريدی و يا ٢ ميلی گرم به ازای
هر کيلو وزن بدن از طريق عضلانی استفاده نمود.
همچنين جهت جبران ضعف حيـوان مـی تـوان از سـرم هـای
غذايی استفاده آرد.
ضمنًا می توان با زدن سوزن به مثانه، محتويات آنرا
که محبوس شدهاند خارج نمود.
ليستريوز= بيماری سيلو
ليستريوز= بيماری سيلو:
عامــل ايــن بيمــاری بــاکتری اســت بنــام ليــستريا
- منوسيتوژن. در اين بيماري منوسيتهای خون افزايش مـی
يابند.
- ليستريا دارای خاصيت آلوده کنندگی زياد و بيماری
زائی کمي است و قبل از کاهش مقاومت بدن نمی تواند بـه
آسانی ايجاد بيماری نمايد.
خوردن زياد علوفه سيلو شده (بخصوص غذای سـيلو شـده
فاسد و قليائی )، مهمترين عامل مستعد کننده حيوان بـه بيماری است . از اينرو اين بيمـاری را بيمـاری سـيلو
نيز مینامند.
طرز انتقال بيماری:
چون اين بيمـاري داراي گـستردگی زيـادی در طبيعـت
است، بيشتر حيواا در جريان زندگی در معـرض آن قـ رار
میگيرند و در خـاک و آب و علوفـه و مـدفوع حيوانـات
فراوان يافـت مـی شـود . در حيوانـات آلـوده، مـدفوع،
ادرار، جنين سقط شده، ترشحات رحمی و شير حاوی ميکروب
است.
عوامــل اســترسزا نظيــر بيماريهــا، آب وهــوای
نامساعد،آبــستنی، نــوع تغذيــه و … در ايجــاد ايــن
بيماری موثر میباشند.
ـ در فرم عصبی، باکتری توسـط اعـصاب ويـا در اثـر
آلودگی چشم به مغز میرسد.
ـ در فرم احشايی، بلع ميکروب و نفوذ آن در جريان
خون موجب عوارض بيماری میشود.
پاتوژنز بيماری:
در واقع ليستريا مونوسيتوژن انگل داخل سلولی اسـت
لذا عواملی که ايمنی سلولی را از بين ببر ند زمينه را
برای ايجاد ليستريوز مهيا میسازند.
اين باکتريها درون ماآروفاژها تکثير مـی يابنـد و
تا هنگام برانگيخه شدن ايمنی سلولي، در بدن گسترش مـی –
يابد.
علائم بالينی:
بيماری ليستريوز به سه فرم بروز میکند:
الف ) مننگوآنسفاليت ليستريائی:
علائم عبارت است از مخلوطی از نشانه های گيجی تـوأم
با فشار دادن سر به اشياء و فلج يکطرفی صورت.
حيوااي مبتلا گيج هستند و خود را از سايرين دور
نگه می دارند و جويدن غذا کند می شود ، به صـورتي آـه
ممکن است حيوان مدتها در گوشه ای بايـستد و غـذا را در
دهان نگاه دارد و بزاق از دهانش سرازير شود.
در بيشتر مواد سر به يکطرف منحرف می شـود و حيـوان
نمیتواند سر را به وضع عادی برگرداند . حتی اگر اشخاص
- آنرا به وضع عادی برگردانند، مجددًا بصورت اول در مـی
آيد.
در فلج يکطرفی صورت، در سمت مبتلا، گوش ، پلکهـا و
لبها فلج می شوند و گاهًا آماس توام با چرک چشم ديـده
میشود.
به تدريج حيوان مبـتلا زمينگيـر شـده و قـادر بـه
برخاستن نيست.
در ابتدا بروز بيماری تب وجود دارد . ولـی پـس از
بروز آثار عصبی ،درجه دمای بدن طبيعی میباشد.
- در ايت مرگ به علت توقف دستگاه تنفسي فـرا مـی
رسد.
- ) سقط جنين ليستريائي :
بروز سقط جنين انفـرادی اسـت (در ماههـای هفـتم و
ديرتر) و در گاو ممکن است نوزاد مرده بدينا بيايـد . جفت اغلب باقی مانده و علائم عمومی و تـب بـالا بـروز
میکند.
- ) سپتی سمی ليستريائي :
- در نشخوار کنندگان بالغ، سپتی سمی کمتر بـروز مـی
کند. ولی در دامهای جوان بيتشر است.
نشانيهايی که معرف ابتلاء دستگاه عصبی باشد وجـود
ندارد ولی نشانيهای عمومی از قبيل کسالت ـ ضعف ـ تب
و گاهی اسهال وجود دارد.
در گوساله های نوزاد، کدرشدن قرنيه، تنگـی نفـس ،
انقباض خفيف عضلات گردن و انقباض کره چـشم ممکـن اسـت
بروز کند.
پيشگيری:
میبايست از مقدار غذای سـيلو شـده کاسـته و کمـی
تتراسيکلين به جيره غذايی افزوده شود.
تشخيص تفريقی:
اين بيماری را بايد از عوارض زير تفکيک کرد.
- شکل عصبی استونمی:
در شکل عصبی استونمی ،گيجـی و جـدا شـدن از سـاير
دامها و کوری ظاهری و چرخش وجود دارد ولی فلج عـ صب و
التهاب ساختمانی داخل چشم ديده نمی شود. بعلاوه اسـتونمی
در گاو بلافاصله پس از زايمان بروز میکند.
- بروسلوز
- هاری
۴) دملهای مغزی
درمان ليستريوز:
در صـورت تـشخيص بـه موقـع، تزريـق داخـل وريـدی کلرتتراسيکلين روزانه به ميزان ١٠ ميلی گـرم بـه ازای
هــر کيلــو گــرم وزن بــدن بــه مــدت ۵ روز در درمــان
مننگوآنسفاليت موثر است.
معمولا سير بيماری در گله طوری است که پس از مرگ
يکی از دامها می توان شروع بيماری را در سـاير دامهـا
زود تشخيص داد و مبادرت به درمان نمود.
کلرامفنيکل به همـراه استرپتومايـسين و پنـی سـيلين
برای درمان سپتی سمی گوسالهها موثر است.
مايکوپلاسما
مايکوپلاسما:
مايکوپلاسما ميزبـان مخاطـات هـستند و ايجـاد عـوارض
تنفسی، چشمی، پستانی، ادراری و تناسلی می کند و مولـد
ذاتالريه میباشد.
راه انتقال بيماری:
عامل بيماری توسط استنشاق قطـرات تنفـسی انتقـال
میيابد. يعنی از طريق هوا منتقل می شود.
همچنين بوسيله ادرار ني ز دفع ميگردد . اين بيماري
قابل انتقال از راه جفت به جنين اسـت . عامـل بيمـاری
میتواند برروی علوفه زنده بماند.
پاتوژنز:
عامل بيماری باعث خيز در ريه ـ ترومبوز مويرگهـا
وسرکوب سيستم ايمنی می شود کـه باعـث دوام ميکـروب در
خون میگرددد.
علائم بالينی:
از جمله علائم اين بيماری می توان به سرفه های مرطوب
ـ تب شديد ـ ترشحات بينی ـ ژوليـدگی موهـا و سـختی و
اکراه در حرکت و تورم مفـصلی (در گوسـاله هـا ) اشـاره
نمود.
کانوای آلوده ريه، ممکن است کپسول دار شـوند . در
اين صورت حيوان بهبودی ظاهری پيدا می کنـد ولـی پـس از
مدتی (چند هفته تا چند ماه ) التيـام ظـاهری شکـسته و
بيماری دوباره آغاز میشود.
درمان:
جهت درمان میتوان از آنتیبيوتيکهای مانند
کلرامفنيکل – نيتروفورانهاـ تتراسيکلين ـ اريترومايسين و تايلوزين استفاده نمود.
نکروز باسيلوز کبدی
نکروز باسيلوز کبدی:
- عامل اين بيماری يک باکتری بنام فوزو باکتريوم مـی
باشد که در گاوهای جوان کمتر از ٣ سال ديده میشود.
در دامهای مبتلا بطور ناگهانی درجه حرارت بـه ١۴
تا ٢۴ درجه سانتی گراد می رسد و حيوان پشت خـود را بـه
- حالت کمانی نگه می دارد و به زحمت قادر بـ ه حرکـت مـی
باشد.
عدم تمايل به برخاستن (کـه از نـشانيهای ورم پـرده
صفاق در اثر جسم خـارجی اسـت ) در نکـروز کبـدی نيـز
ديده می شود. در اين بيماری يرقان چندان شديد نيـست و
جلب نظر نمی کند. نبض و تنفس آنقدر سريع و گرمـای بـدن
- آنقدر بالاست که معمولا گاو را مبتلا به ذات الريـه مـی
پندارند.
دقه کردن فاصله بين دنده های آخر در طـرفين سـينه
غالبًا دردناک و معرف التها ب پرده صـفاق و جنـب در آن
ناحيه مي باشد.
در اين بيماری کبد آنقدر بزرگ می شـود کـه از راه
رکتوم قابل لمس است . همچنـين در کبـد غـده هـای قهـوه ای
مايل به زرد و خشکی ايجاد می شود که تـا ۵ سـانتی مـتر
قطر دارند و گاهی بزرگتر هم میشوند.
درمان:
سولفا ناميدها در درمان نکروز با سيلوز موثرند.
گندزدائی زخمهای جلدی بوسيله سولفاميد و تنتوريـد
موثر است.
پانسمان زخمهای پوست و تميز و خشک نگـاه داشـتن سـم
حيوانات مانع نفوذ اين باکتری میشود.
هاری Rabies
Rabies هاری
عامل بيماری هاری يک ويروس بنام رابـدوويروس مـی –
باشد. هاری يک بيماری واگيردار ويروسی است کـه تمـامی
حيوانات خونگرم میتوانند به آن مبتلا شوند.
اين بيماري فاقد محدوديت سنی اسـت و بوسـيله گـاز
گرفتن توسط حيوانات هار انتقال مـی يابـد . حتـی آلـوده
شدن زخم های پوستی بوسيله بزاق تازه حيـوان بيمـار هـم
مي تواند باعث بروز بيماری هاری شود.
حيوانات عفونی چند روز قبل از نمايـان شـدن علائـم
بيماری تا زمان مرگـشان، ويـروس را مـی تواننـد توسـط
بزاقشان منتقل کنند.
از مهمترين مشخصه هـای ايـن بيمـاری تحريـک دسـتگاه
حرکتی و جنون و تما يـل حيـوان بـه حملـه بـه ديگـران و
بالاخره فلج و زمينگيری و سپس مرگ است.
معولا دوره کمـون بيمـاری در مـوارد گـاز گرفتگـی
ناحيه سر کوتاهتر از گازگرفتگی قسمتهای انتـهايی بـدن
است.
علائم بيماری:
علائــم بيمــاری عبــارت اســت از تلــو تلــو خــوردن
اندامهای خلفی در هنگام راه رفتن ـ شل شدن دم و تمايـل
آن به يک سمت ـ کاهش حساسيت حيوان (که در پاهـا بيـشتر
محسوس می باشد)،زور پيچ توام با فلـج مقعـد (کـه باعـث
مکيده شدن هوا به دا خل روده و يبوست شـديد مـی شـود )،
ريزش بزاق از دهان و حمله به سـاير حيوانـا ت و اشـياء
بیجان و نعره کشيدن.
پس از مدتی حيوان به زمـين مـی افتـد و قـادر بـه
برخاستن نمی باشد که اين مرحله در حيـوان نـر همـراه بـا
فلج قضيب است.
معمولا مرگ ٨۴ ساعت پس از زمينگيـر شـدن دام بـه
وقوع می پيوندد. تحريکات جنسی بـسيار ايجـاد مـی شـود و
گاو نر حتی روی اشياء بی جان هم می پرد. بـه طـور کلـی
هاری دارای دو مرحله است: هاری خشمگين و هاری خاموش
تشخيص:
جهت تشخيص می توان حيوان مظنون به هاری را به مدت
ده روز از شروع علائم از گله جدا کرد کـه پـس از ايـن
مدت اگر دام زنـده بـود، يعنـی اينکـه بيمـاری هـاری
نبوده است.
آزمايش وجود سرب در ادرار و يا در خـون و مـدفوع
برای اطمينان از عدم ابتلا به مسمومـست بـا سـرب مـی –
تواند در تشخيص کمک کند.
تشخيص قطعی بوسيله آزمايش برروی مغز حيوان تـازه
مرده انجام میگيرد.
*بيماری هاری را بايد از عوارض زيرا تفريق داد.
- مسموميت با سرب
در هر دوی اين بيماری ها نعـره کـشيدن و زور پـيچ
شکم و يبوسـت و انقبـاض عـضلات ديـده مـی شـود ولـی در
مسموميت با سرب بیحسی و ريزش بزاق وجود ندارد.
٢)آنسفالومالاسی
در آسنفالومالاسي ريزش بزاق، نعره زدن، بـی حـسی و
زورپيچ وجود ندارد.
- ليستريوز
- هاری کاذب
در هر دو بيماری هاری و هاری کاذب؛ نعره کشيدن ـ
رفتار جنون آميز و ترشح بزاق از دهان و ريـزش وجـود
دارد ولی هاری کاذب همراه با خارش است.
هاری کاذب (اوژسکی)
هاری کاذب (اوژسکی)
هاری کاذب نيز يک بيماری ويروسی است که در درجـه
اول خوک را مبتلا می کند ولی در گاوها نيـز ديـده مـی –
شود. ويروس عامل هاری کاذب از طريق خراشـهای پوسـتی
وارد بدن می شود و به رشته اعصاب سطحی هجوم می آورد و
از اين طريق به سمت مراکز عصبی پيش میرود.
اين طرز انتقال ويروس باعث بروز پديده خـارش در
ابتدا و آثار آنسفاليت (تـورم مغـز ) در اواخـر دوره
بيماری و پس از رسيدن ويروس به مراکز عصبی میشود.
علائم بيماری هاری کاذب :
گاهی اوقات دام بدون بروز هيچ نـشانی خاصـی تلـف
میشود. ولی در بيـشتر اوقـات خـارش موضـعی تـوام بـا
ليسيدن، گاز گرفتن و ماليدن محل به اشـياء مختلـف جلـب
توجه می کند. خارش بيشتر در اطراف سر ، لو ها و پاهـا
وجود دارد.
در هنگام خارش حيوان فوق العاده هيجان زده است و
دچار تشنج مي شود و پي در پي نعره مي زند.
رفتار جنون آميز و چرخيدن بـدور خـود و انقبـاض
ديافراگم و انقباض عضلات بدن مشهود است.
به تدريج مرحله فلجی فرا می رسـد و در آن هنگـام
ريزش بزاق و دشواری تنفسی به چشم میخورد.
حيوان ۶ الی ٨۴ ساعت پس از بـروز نـشانيها تلـف
میشود.
گاهی تب بالا بين ٢۴ و ١۴ درجه می رسد و بـه دليـل
فلج حلق، حيوان نمیتواند غذا بخورد.
تشخيص:
بيماری هاری کاذب را می بايست از عوارض زير تفريق
داد.
- مسموميت با سرب:
در مسموميت با سرب خارش و آب ريزش از دهان وجـود
ندارد.
- بيماری هاری
- فرم عصبی استونمی:
در اين عارضه دام سريعًا بهبود میيابد.
چرا کارن :
تمامی دامداران و کشاورزان عزیز پیرو راهکارهایی هستند که بتوانند هزینه های تولید خود را کاهش دهند.
هدف گروه دامپروری کارن تولید تجهیزات و ماشین آلات دامپروری می باشد که باعث کاهش هزینه های تولید و افزایش بهره وری دامداران و کشاورزان شوند.
سابقه بلند مدت مدیران مجموعه باعث اعتماد و وفاداری مشتریان عزیز نسبت به محصولات و خدمات کارن شده است .
برای تماس با گروه دامپروری کارن اینجا کلیک کنید
سیاست های گروه دامپروری کارن